مژگان مدرس علوم
مهدی محمودیان، روزنامه نگار که با نوشتن مطالبی درباره بازداشتگاه کهریزک، انتقادها و افشاگرایی ها را درباره اعمال روش های غیر انسانی و غیر قانونی با متهمان کهریزک مطرح کرده بود، علی رغم شرایط وخیم جسمانی همچنان از حق مرخصی استعلاجی پزشکی “محروم” است.
مادر مهدی محمودیان با اشاره به نیاز فوری فرزندش به مرخصی استعلاجی می گوید: “از دادستان گرفته تا مسئولین زندان مراجعه کردم و نامه نوشتم و حتی گفتم با همان شرایط خودتان دست بند و پابند بگذارید من فرزندم را دکتر ببرم و با خرج خودم معالجه اش کنم. اما مسخره ام می کنند که مگر تو دکتری که می خواهی معالجه اش کنی. این جوابها در شرایطی است که پزشکها فرزندم را معاینه کرده اند و گفته اند باید فوری به بیمارستان برود و درمان طولانی مدت نیاز دارد.”
گفتنی است، جمعی از زندانیان سیاسی رجایی شهر که مهدی محمودیان نیز یکی از امضاء کنندگان آن می باشد، در نامه ای با تاکید مجدد بر “ادامه” اعتراض خود در زندان نوشته اند: ” حاکمان ایران در حالی از تریبونهای داخلی و خارجی و در جوار مقامهای بین المللی از حقوق انسانها دم میزنند که ملت ایران تحت شدیدترین فشارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی قرار دارد و از حقوق اساسی خویش محروم مانده است و حاکمیت از طریق ایجاد فضای رعب و وحشت و اعمال یک حکومت امنیتی- پلیسی، جلوی فعالیت احزاب و گروههای منتقد سیاسی را گرفته و آنها را منحل نموده، مطبوعات و روزنامههای آزادی خواه و مستقل را توقیف کرده و فعالان سیاسی و کنشگران اجتماعی را بازداشت و زندانی کرده یا به سکوت واداشته و یا مجبور به ترک از وطن نموده است در نهایت رهبران جنبش سبز و همراهانشان را به صورت غیر قانونی در شرایط حبس خانگی قرار داده است.ما زندانیان سیاسی- عقیدتی اعم از فعالان سیاسی، حقوق بشری، مطبوعاتی، دانشجویی و صنفی در اعتراض به شرایط تحمیلی، که ناقض اعلامیه جهانی حقوق بشر و اصول مربوط به حقوق اساسی شهروندان حتی در قانون اساسی ایران است، ضمن اعتراض به روند بازداشت و محاکمه خویش اعلام میداریم تا زمانی که در شرایط حاکم بر جامعه و محدودیتهای اعمال شده علیه خود و خانوادههایمان بهبود اساسی صورت نگیرد و دست کم شرایطی که مسئولان جمهوری اسلامی برای مردم منطقه میخواهند در کشورمان نیز حاکم نگردد، به اعتراض مسالمت آمیز خود با دیکتاتور ادامه خواهیم داد.”
متن کامل گفتگوی” جرس” با مادر مهدی محمودیان در پی می آید:
خانم محمودیان جمعی از زندانیان سیاسی رجایی شهر در اعتراض به شرایط نامناسب نگهداری خود دست به اعتصاب غذا زده اند که نام فرزند شما هم در میان آنهاست، می توانید در این خصوص صحبت بفرمایید؟
فقط روز یکشنبه در حمایت از خانم محتشمی پوراعتصاب غذا داشتند و تا تحقق خواسته هایشان یعنی دسترسی به تلفن و ملاقات حضوری و امکانات بهداشتی و مرخصی هر هفته یک روز به اعتصاب غذا اضافه می کنند یعنی هفته دیگر روز دوشنبه و سه شنبه و هفته سوم سه روز … تا زمانیکه خواسته هایشان محقق گردد و حقوق اولیه آنها رعایت شود.
شما در نامه ای نسبت به وضعیت جسمانی فرزندتان ابراز نگرانی کرده بودید لطفا در خصوص وضعیت نامناسب جسمانی فرزندتان بگویید.
فرزند من الان دو سالست که در زندان است و از حق مرخصی محروم است این در حالی است که او از عفونت ریوی رنج می برد و نیمی از ریه اش هم بر اثر عفونت به طور کامل از بین رفته است. علاوه بر بیماری ریوی که بر اثر شکنجه و فشارها در زندان اوین بوده است به بیماری صرع هم مبتلا شده است و می گویند همان مشکل آقای باقی را پیدا کرده است و مدام بیهوش می شود که حتی سوم بهمن ماه، دوازده ساعت بیهوش بوده است اما هرچه پیگیری کردیم هیچ نتیجه ای نداشته است. با پیگیری های من گذاشتند دکتر زندان او را معاینه کند و حتی سه چهار بار هم پزشک قانونی اعلام کرده که محمودیان باید به بیمارستان برود اما هیچ پاسخی نمی دهند.
به چه مراجعی مراجعه کردید و پاسخ آنها چه بوده است؟
به همه جا، از دادستان گرفته تا مسئولین زندان مراجعه کردم و نامه نوشتم و حتی گفتم با همان شرایط خودتان دست بند و پابند بگذارید من فرزندم را دکتر ببرم و با خرج خودم معالجه اش کنم. اما مسخره ام می کنند که مگر تو دکتری که می خواهی معالجه اش کنی. این جوابها در شرایطی است که پزشکها فرزندم را معاینه کرده اند و گفته اند باید فوری به بیمارستان برود و درمان طولانی مدت نیاز دارد.
در ملاقاتها فرزندتان از ناراحتی های خود چیزی نمی گوید؟
می گوید وقتی نفس عمیق می کشم بیهوش می شوم، سر درد دارم و ناگهان بیهوش می شود و بعضی اوقات چهار- پنج ساعت بیهوش هستم و وقتی هم که به هوش می آیم چیزی یادم نمی ماند…
اگر دوستانش مواظب و مراقب او نباشند خدا می داند چه بلایی سر او می آید. حتی سوم بهمن ماه که حالش بد بوده از پله ها که داشته بالا می رفته زمین می خورد و سرش لای میله ها گیر می کند و اگر دوستش کمکش نکرده بود گردنش شکسته بود.
زمانیکه زندانبانان این وضعیت را می بینند واکنشی نشان نمی دهند؟
بیشتر مامورهایی که داخل زندان هستند با زندانیان سیاسی “موافق” هستند اما می ترسند و می گویند ما را ببخشید و شرمنده هستیم که نمی توانیم برای شما کاری انجام دهیم و ناراحت هستند اما می گویند ما دستور داریم و می ترسیم برای شما کاری انجام دهیم و عکس العملی نشان دهیم…
امکاناتی که در زندان در اختیار زندانیان سیاسی قرار می دهند چطور است؟
الان که در سالن دوازده هستند نه تلفن، نه ملاقات و نه دسترسی به کتابخانه و روزنامه دارند. بهداشت هم که زیر صفر است و غذا هم زیر صفر، اگر خودشان نداشته باشند غذا بخورند از گرسنگی می میرند البته بچه های ما یعنی زندانیان سیاسی. ما می خواهیم به این آقایان بگوییم این زندانیان بعنوان یک انسان حق اولیه زندگی دارند.
هر صحبتی که دارید از این تریبون با مسئولین بفرمایید؟
ما چیزی جز اجرای قانون اساسی که امام بر آن تاکید داشت، نمی خواهیم. ما بعنوان یک شهروند حق قانونی را که باید در جامعه داشته باشیم می خواهیم. قانون اساسی عملی اجرا شود فقط اسم نباشد. امام می گفت این انقلاب مال طبقات پایین و پا برهنه هاست، حالا ما همان طبقات پایین کشور هستیم که بچه هایمان دارند در زندان عذاب می کشند. ما می خواهیم قانون اساسی و عدالت برقرار شود. هر کسی از مسئولین که ذره ای وجدان دارد قانون را اجرا کند. آقایان از خودشان سوال کنند اگر این کارها را با بچه های خودشان انجام دهند چه حالی خواهند داشت؟ حالمان را درک کنند وقتی که می بینیم بچه هایمان ذره ذره آب می شوند و از بین می روند و ما نمی توانیم کاری کنیم.
بچه های ما که خطایی انجام ندادند که این بلاها را به سرشان در می آورند. آنها برای مملکت و دین و ناموس خودشان، زندگی و جانشان را کف دستشان گذاشته اند، فقط برای حقیقت و انسانیت این همه زجر می کشند. نمی دانم اینهایی که این کارها را با ما می کنند چه کسانی هستند اما فقط کلاهشان را قاضی کنند ببینند این کارها درست است؟ این درست است که من مادر وقتی برای پیگیری درمان فرزندم مراجعه می کنم من را مسخره و تحقیر کنند؟ با ما خانواده های زندانیان سیاسی اینجور برخورد می کنند و با زندانیان شیاد و کلاه بردار و با آنهایی که میلیارد میلیارد دزدی کرده اند یک جور دیگر… وقتی که من می روم دنبال کار پسرم به من می گویند برای چه اینجا آمدی مگه ما نگفتیم دیگه اینجا نیا…چرا درس خواندن و تحصیل را از بچه های ما گرفته اید؟ الان اینجوری شده که هرکسی برای حق و حقگویی اقدام می کند یا باید تحقیر شود یا زندان برود.
در میان صحبت هایتان به برخوردهای غیرانسانی و غیرقانونی مسئولین اشاره کردید، آیا اینگونه رفتارها مانع از پیگیری های شما برای احقاق حقوق اولیه فرزندتان خواهد شد؟
من تا آنجا که نفس دارم و تا خون در رگم است برای حقوق اولیه فرزندم و دوستان فرزندم تلاش می کنم، حتی اگر اعدامم هم بکنند دست از پیگیری برنمی دارم. تا آنجا که بتوانم می روم و می آیم حالا مسخره و تهدیدم هم بکنند دست از تلاش بر نمی دارم. همه بدانند تا حق قانونی فرزندم و حق آزادی او را نگیرم از پا نمی نشینم. هر کسی هم که صدای ما را بشنود و درد ما بفهمد دستش را می فشاریم.
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.