تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۳۸۹, ساعت ۰:۴۲
ابوالقاسم سرحديزاده
ابوالقاسم سرحديزاده از جمله مبارزان انقلابي است كه با راهاندازي حزب ملل اسلامي روش مسلحانه را در مبارزه با طاغوت در پيش گرفته و همچنان اين روش را بهترين روش در مبارزه با رژيم پهلوي مي داند. او كه به همراه ساير اعضاي حزب در مهرماه 1344 بازداشت و تا آبان 57 در داخل زندان بود، از ارتباط خود در داخل زندان با آيتالله هاشمي رفسنجاني گفت و روي كارآمدن جيميكارتر در آمريكا را موجب بهبود شرايط مبارزان انقلابي در زندان عنوان كرد. ميگويد پس از آزادي به پيشنهاد مقام معظم رهبري به حزب جمهوري اسلامي پيوست كه همين امر موجب آشنايي بيشتر وي با بزرگاني نظير آيت الله بهشتي و شهيد رجايي ميشود و اين آشنايي نيز مقدمه حضور وي در عرصه مديريتي كشور. در خاتمه مصاحبه وقتي از وزيركار دولت موسوي ميخواهيم خاطرهاي را از امام نقل كند،چند لحظهاي فكر ميكند بعد موضوعي را روايت ميكند كه هنوز كه هنوز است در چگونگي وقوع آن متحير است . گفتوگو با اين وزير و نماينده مجلس سابق را در ادامه بخوانيد :
اجازه بدهيد براي شروع به مسئله تئوري حكومت اسلامي بپردازيم.آيا به نظر شما پيش از امام خميني (ره)، علماي ديگري به اين امر پرداختهبودند؟ شايد مدتها پيش از انقلاب در ميان مسلمانان اين مطرح بوده است كه حكومت اسلامي چگونه حكومتي است. چطور اسلامي كه در همه زمينهها دستوراتي دارد در مورد حكومت اسلامي كمتر بحث شده است؟ قطعا پيش از امام خميني (ره) مسئله حكومت اسلامي مورد توجه علماي بزگوار بوده و آنها نيز از اين مسئله خبر داشتند. اما اينكه چرا هيچ اقدامي نشده و پس از مدتهاي مديد يك نفر مانند امام خميني (ره)به اين مساله قوياً پرداخت جاي تحقيق دارد. آيتالله بروجردي شخص قدرتمندي بود و به كرات به ايشان توصيه و خواسته شده بود كه چرا به مسئله حكومت اسلامي نميپردازيد؟ اما ايشان هرگز به اين مسئله نپرداخت. به نظر مي رسد علماي اصيل اسلام كه در تاريخ معاصر وجود داشتهاند لزوم برقراري حكومت اسلامي را متوجه ميشدند اما مسئلهاي كه موجب ميشد كمتر به آن بپردازند، عدم وجود عواملي بود كه بايد اين حكومت را برپا ميكردند. زماني كه برخي نزديكان آيتالله بروجردي به ايشان فشار ميآورند كه چرا كاري نميكنيد،ايشان خيلي ساده و به صراحت به آنها ميگويد «گيرم كه حكومت اسلامي تشكيل داديم،اما با چه عواملي؟ اگر ميخواهيد نيروهايش شما باشيد پس بهتر است كه اين حكومت هيچگاه شكل نگيرد برخي از شماها از رييس ساواك هم بدتر هستيد». بنابراين اگر عوامل مهيا و شرايط فراهم بود، قطعا آيتالله بروجردي و يا ساير افرادي كه پيش از ايشان حضور داشتند اقدامات لازم را انجام ميدادند اما زماني كه عوامل مهيا نيست چه كاري بايد ميكردند؟ اگر آنها حكومت اسلامي را برپا ميكردند و سرانجام تلخي در انتظار آن بود، پس بهتر آنكه اصلا اين حكومت شكل نميگرفت. لذا موضوع تئوري حكومت اسلامي از پيش مدنظر روحانيون بوده و علما با آن آشنا بودند اما به آن نميپرداختند و به شدت از آن پرهيز ميكردند تا مبادا حيثيت اسلام به خطر بيفتد.
و بخاطر فراهم بودن اين عوامل ، حضرت امام (ره) اين مسئله را مطرح كرده و پيگير آن بودند؟ امام خميني آشنايي كاملي با اوضاع و احوال جامعه و روحانيون داشتند لذا قاطعانه به اين مسئله پرداختند و به حكومت اسلامي عينيت بخشيدند . ايشان حتي معتقد بودند كه جمهوري اسلامي نه يك كلام بيشتر و نه يك كلام كمتر.
با اين حساب بنابر گفته شما ،امام با شرايطي كه آيتالله بروجردي مواجه بودند،مواجه نشدند. امام (ره) تا حدودي با آن شرايطي كه آيتالله بروجردي مواجه بود، مواجه بود اما فكر ميكنم با توجه به درايت، هوشمندي و تيزبيني ايشان،منظوري هم از اين برپايي حكومت داشته و آن نشان دادن اقتدار اسلام و ايمان در دنيايي بود كه شياطين آن را قبضه كرده بودند. سراسر دنياي معاصر تاريكي و فساد ريشه دوانيده بود. اما تصميم حضرت امام اين بود كه با يك نمايش روحاني به جهانيان نشان دهد كه با اسلام ميشود عدالت را ايجاد و حكومت مردمي برپا كرد. بنابراين به نظرم مهم ترين هدف بيناينگذار انقلاب نشان دادن قدرت اسلام بود.
خود شما از چه سالي با افكار امام(ره) آشنا شده و از چه سالي وارد مبارزه شديد؟ موضوع حكومت اسلامي در اذهان بسياري از روشنفكران اسلامي آن دوران وجود داشت. ماركسيست و كمونيست فراگير شده بود و انقلابها بر پايه اين ديدگاه شكل ميگرفت.همچنين اين تصور پيش آمده بود كه تنها با پشتوانه و تكيه بر ماركسيست ميتوان انقلابهاي اجتماعي را صورت داد. اين مسئله براي روشنفكران مسلمان سخت بود كه گرايش حكومت به سمتي رود كه اسلام كاملا خنثي شود به همين دليل روشنفكران مسلمان به تكاپو افتاده تا نشان دهند كه مكتب اسلام توانايي راهاندازي انقلاب اسلامي را دارد. امام خميني بعد از كودتاي 28 مرداد به دنبال آن بود كه قدرت اسلام را به همه دنيا نشان دهد اما تا زماني كه آيتالله بروجردي زنده بودند ايشان هيچ حركتي نكردند. البته اين امر به معناي بيتوجهي و يا فراموشي مساله حكومت اسلامي نبود. ما نيز به تأسي از امام خميني و ديدگاه ايشان و اينكه غربت اسلام براي ما سخت بود به همراه ساير روشنفكران مسلمان به فكر افتاديم چرا كه معتقد بوديم اسلام بدون حكومت معنايي ندارد. زماني كه ما تئوريهاي حكومت اسلامي را مطرح ميكرديم جوانههاي انقلاب اسلامي نيز شروع به رشد كرده بودند. حضرت امام هم بعد از وفات آيتالله بروجردي آشكارا علم اسلام و طغيان عليه حكومت شاهنشاهي را در دست گرفتند.
شما در قالب حزبي قرار گرفته و فعاليت خود را شروع كرديد، ديدگاههاي حضرت امام (ره) در احزاب اسلامي آن زمان چه جايگاهي داشت؟ قبل از انقلاب احزابي به آن معنا شكل نگرفت و وجود نداشت و بيشتر به صورت هياتهاي مذهبي بودند كه سرشناسترين آنها هيات مؤتلفه بود كه همگيشان هرچند به دنبال مبارزه با طاغوت بودند اما برنامهاي براي حكومت اسلامي نداشتند. آنها خواستار يك سري تحولات بودند و در اين راستا نيز مبارزات خود را آغاز كردند. در نهضت آزادي نيز همين طور؛آنها هم برنامهاي براي حكومت اسلامي نداشتند.مرحوم بازرگان در دادگاه خود خطاب به سران پهلوي گفته بود كه ما تلاش ميكنيم در چهارچوب قانون اساسي مبارزه قانوني كنيم ولي شما اين اجازه را به ما نميدهيد و مردم را به سمت مبارزات غير قانوني سوق ميدهيد. با توجه به اوضاع و احوال، ما هم فكر كرديم تكيه كردن به راههاي قانوني و حقوقي فايدهاي نداشته و تنها راه رهايي از وضع موجود، ايجاد يك حزب اسلامي و مبارزه مسلحانه است. در واقع همه گروههاي مبارز به اين نتيجه رسيده بودند كه تنها از طريق مبارزه مسلحانه ميتوان بر حكومت طاغوت چيره شد. رويه ما نيز مسلحانه بود منتهي در چهارچوب حزب اسلامي و براساس اصول و شيوههاي اسلامي. برنامههاي مشخص ما نيز تقريبا مشابه همان چيزي بود كه با انقلاب اسلامي به وقوع پيوست به طور مثال در برنامههاي ما اين بود كه يك هياتي داشته باشيم متشكل از علما كه قوانين مصوب مجلس را از لحاظ تطبيق با شرع بررسي كنند كه امروز از آن به عنوان شوراي نگهبان ياد ميشود. همچنين ما برنامههاي نظامي، فرهنگي و اقتصادي داشتيم و تمام آنها الهام گرفته از اسلام بود و در ماهنامه خلق كه براي حزب ملل اسلامي بود، تمام موضوعات روز را مطرح و در ميان اعضا پخش ميكرديم. البته ما قبل از انقلاب هيچ ارتباطي با مردم نداشتيم اما به اين معنا نبود كه هيچ تاثيري از امام (ره) نپذيريم. رهبري معنوي حزب ما با امام (ره) بود و كاملا به سخنان و رهنمودهاي ايشان توجه داشتيم.
اما حضرت امام خميني (ره) با ترور و تروريست مخالف بودند. بله همين طور است با اين حال ما دورادور با برداشتهايي كه از گفتار و رفتار امام خميني داشتيم در حزب برنامهريزي ميكرديم. آيا سعي داشتيد با ايشان ديدار كنيد؟ بله، اما امام در كشور نبودند و در تبعيد بودند. ايشان ما را هم ميشناخت حتي پس از بازداشت اعضاي حزب مان، امام خميني تلاش كردند تا هيچ يك از اعضا اعدام نشود.
برخورد دستگاه طاغوت با زندانيان و مبارزان انقلابي به چه صورت بود؟ برخورد دستگاه طاغوت با زندانيان و مبارزين تقريبا مطابق با بيرون بود به اين معنا كه اگر در بيرون خشونت بالا ميرفت در داخل نيز آنها به ما فشار ميآوردند،اگر اوضاع آرام بود داخل زندان هم آرام ميشد. ساواك به ما گفته بود كه هر چند نفري كه در بيرون كشته شود، ما نيز شما را ميكشيم.اما بعد از سال 50 كه مبارزه مسلحانه اوج و شدت گرفت آنها نيز عليه زندانيان سنگ تمام گذاشته و خشونت را به اوج رساندند تا آنكه تغييراتي در ساختار دولت آمريكا رخ داد. بعد از روي كار آمدن كارتر، نيروهاي ساواك مجبور شدند كه از فشار بر زندانيان بكاهند به شكلي كه عليرغم ميل خود نرمش نشان داده و ملايمت ميكردند. آنها زماني كه كارتر دستوراتي را صادر ميكرد سمعاً و طاعتا گوش ميدادند . به طور مثال ما در زندان براي غذا خوردن قاشق نداشتيم اما يك روز ديديم كه به همراه غذا به ما قاشق و چنگال فلزي دادند زماني كه علت موضوع را جويا شديم پاسخ شنيديم كه كارتر به ايران آمده است. در واقع دولت پهلوي و همچنين مسئولين زندان تحت تاثير اظهارات حقوق بشر كارتر قرار گرفته و بعد از آن، ديگر نه فردي را ميزدند و نه شكنجه ميكردند و كار به جايي رسيده بود كه ما در زندان تلويزيون داشته و هر روز روزنامه به دستمان ميرسيد.
با اين اوصاف شما در جريان اعتصاب و حركتهاي انقلاب مردم قرار ميگرفتيد؟ بله ما كاملا در جريان اخبار بيرون قرار ميگرفتيم و در زندان آزادي پيدا كرده بوديم.
آيا شما در 26 دي ماه 57 متوجه فرار شاه شديد؟ چه شرايطي در زندان به وجود آمد؟ من آن موقع بيرون از زندان بودم. چون در آبان ماه همان سال حدود هزار نفر از زندانيان آزاد شدند كه من هم به همراه چند نفر ديگر از حزب ملل اسلامي جزو اين افراد بوديم.
برنامهتان بعد از آزادي چه بود ؟ آيا زماني كه اعضاي حزب ملل اسلامي از زندان آزاد شدند به دنبال فعاليت مجدد در عرصه سياسي بوديد؟ آيا تلاشي براي ديدار با امام داشتيد؟ بله برخي دوستان براي ديدن حضرت امام به پاريس رفتند اما من نرفتم. ما وقتي از زندان بيرون آمديم در صدد برپايي مجدد تشكيلات خود بوديم و اين مساله را نيز به آيتالله خامنهاي گفتيم. آن موقع هنوز حزب جمهوري اسلامي شكل نگرفته بود و ايشان از ما سوال كرد اگر چنين حزبي تشكيل شود شما به جمع ما ميپيونديد ؟ كه ما هم گفتيم بله و اين طوري شد كه به جاي احياي حزب قبلي خود ،همگي ما به حزب جمهوري اسلامي پيوستيم و بنده و آقايان بجنوردي و جواد منصوري نيز عضو شوراي مركزي حزب شديم.
آيا در زندان با آيت الله خامنهاي رهبر معظم انقلاب هم ارتباط داشتيد؟ خير، در داخل زندان ما با آقاي هاشمي ارتباط پيدا كرده بوديم و گاهي در اتاق ملاقات همديگر را ميديديم و موضوعي كه بيشتر به آن ميپرداختيم نحوه برخورد منافقين با ما بود. منافقين قبل از شروع انقلاب موضعگيري خود را عليه انقلاب آغاز كرده و برخورد آنها با ما خصمانه و شديد بود، ما نيز خاطرات تلخي از آنها داشته و آنها را منحرف و ملحد ميدانستيم. حتي بنده به شهيد آيتالله بهشتي گفتم كه مراقب اين افراد باشيد كه ايشان به من گفت شما دعواهاي داخل زندان خود را براي ما آورديد. در واقع شهيد بهشتي نيز فكر نميكردند كه منافقين چنين جانوران خشني باشند. باز خاطرم هست كه ساواك حتي با مسعود رجوي صحبت ميكرد كه چگونه متحداً به مبارزه با حكومت اسلامي بپردازند. منافقين در داخل زندان به امام بد گفتند و به ايشان اعتقادي نداشتند و حتي انقلاب اسلامي را يك انقلاب ارتجاعي ميدانستند اما زماني كه در بيرون به دوستان خود تذكر ميداديم كه مراقب اين افراد باشيد فكر ميكردند به خاطر اختلافات درون زندان ما چنين مطالبي را بيان ميكنيم و به صراحت به ما ميگفتند كه اين قدر عليه مجاهدين موضعگيري نكنيد اما ما ميگفتيم اينها مخالف و ضديت با انقلاب و امام دارند اما حرفهايمان را جدي نگرفتند. حتي باز به ياد دارم روزي به آيتالله موسوي اردبيلي گفتم كه مجاهدين قصد ترور ياران انقلابي را دارند اما ايشان گفتند تا زماني كه مجاهدين اقدامي را شروع نكنند ما نميتوانيم كاري كنيم و به نظرم متاسفانه در برابر اين گروهك غفلت كرديم و بدين لحاظ صدمه بسياري ديديم.
شما بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به چه فعاليتهايي پرداختيد؟ مسووليت بنياد مستضعفان را بر عهده من گذاشتند و اين پيشنهاد را آيتالله شهيد بهشتي به من داد . بعد از مدتي كه ايشان به رياست ديوان عالي كشور منصوب شدند به من گفت كه چون سابقه حضور در زندان داشتيد و با محيط آن آشنا هستيد بهتر است به سازمان زندانها برويد و من نيز رياست زندانهاي سراسر كشور را بر عهده گرفتم. حدود سه الي چهار سالي آنجا بودم تا سر و ساماني به آن بدهم. در همين زمينه برخي برنامهها از جمله اشتغال زندانيان و سوادآموزي در زندان را نيز از خود به يادگار گذاشتم. شهيد رجائي نيز بنده را دعوت به همكاري در وزارت كار كرد اما به ايشان گفتم شما ميتوانيد فردي بهتر را براي اين وزارتخانه پيدا كنيد و اجازه بدهيد بنده زندانها را سر و سامان بدهم. زماني كه مهندس ميرحسين موسوي نيز در هيات دولت دچار مشكل شد از من خواست به آنجا بروم.
با توجه به اينكه بخاطر مسووليتتان ؛امكان حضور در محضر امام خميني را داشتهايد، نكته يا خاطره جالبي از ايشان داريد؟ زماني كه در دولت مهندس موسوي حضور داشتم مادرم به رحمت خدا رفت. همان روز در جمع دوستان نزديكم بخاطر وضعيت ماليام ناراحت بودم و گفتم كه با توجه به اين شرايط چگونه از پس اين مخارج دربيايم .خوب به ياد دارم ساعتي بعد حاج احمد آقا تماس گرفت و گفت كه يك نفر را بفرست امام بستهاي را براي شما كنار گذاشتهاند. زماني كه پيك برگشت ديدم كه حضرت امام مبلغ صدهزار تومان را در پاكتي گذاشته و آن را براي من ارسال كرده است. راستش هنوز كه هنوز است نميدانم حضرت امام چگونه از اين مسئله باخبر شدهاند و از اين موضوع در عجبم و برايم به شكل يك موضوع حل نشده باقي مانده است .
خب شايد از طريق دوستانتان متوجه وضعيت و نگراني شما شده بودند؟ نه اين امكان پذير نيست چون من و دوستانم كه در آن جمع حضور داشتيم، رابطهمان با امام (ره) تا اين حد نزديك نبود كه ايشان را شخصا ملاقات كنيم لذا هيچ كدامشان چنين ارتباط نزديكي با امام نداشتند كه اين مسئله را به ايشان بگويند. براي همين هنوز كه هنوز است نميدانم ايشان چگونه متوجه اين قضيه شدند .