اختصاصی ایران بریفینگ / امیر فرشاد ابراهیمی / سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوم اردیبهشت سال ۱۳۵۸ با دستور آیت الله خمینی ، بنیانگذار انقلاب اسلامی تشکیل شد. قبل از پیروزی کامل انقلاب در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ نیروهای مردمی و جوان از گروههای مختلف وظیفه امنیت و دفاع از مردم در برابر برخی از نظامیان شاهنشاهی را برعهده گرفتند.
بخشی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که خود شکل گرفته از هفت گروه مسلح انقلابی همچون بقایای حزب ملل اسلامی و فلق، منصورون و صف و…بود و بعدها سپاه پاسداران نیز از دل این سازمان متولد شد از ۱۲ بهمن سال ۱۳۵۷ وظیفه امنیت خمینی و بعد از آن اسکان ایشان را در مدرسه علوی و رفاه برعهده داشتند. روایتهای گوناگونی از تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وجود دارد. ولی مورد محرز این است که هیئت اولیه و مؤسس سپاه دارای ۱۲ نفر بود.
اما به طور کلی میتوان اشاره کرد که سپاه با نظر شخص خمینی و تحت نظارت اولیه آیتالله بهشتی راه افتاد. آنها مدعی بودند که سپاه را برای جلوگیری از کودتا و تعرضات دولتهای دیگر به حمایت از نظام شاه سازمان میدهند، اما همه آنها که دست اندرکار سیاست بودند بهخوبی میدانستند که دلایل ارائه شده توسط خود خمینی و کسانی همچون بهشتی بهانههایی بیش نیست.
آنها به یک چیز میاندیشیدند و به خوبی میدانستند که تب و تاب انقلاب فرو خواهد نشست و در یک محیط باز سیاسی که دیگران نیز، فارغ از سرکوب، نظراتشان را ابراز کنند جایی نخواهند داشت، تجربه روزهای بعد در دو سه ساله اول حاکمیت آخوندها نیز به بهترین وجه این واقعیت را به اثبات رسانید.
خمینی به خوبی میدانست که محبوبیتش زودگذر و رو به افول است. او میدانست نه او و نه هیچ آخوند دیگری قادر نیست انرژی آزاد شده مردمی ناشی از انقلاب را سازماندهی کند و به کار بگیرد و مهمتر این که او میدانست در صورت دیر جنبیدن این موج عظیم بیداری علیه خودش به کار خواهد افتاد؛ بنابراین «هوشیاری» حکم میکرد که به فکر سرکوب نیروهای مخالف باشد؛ و اگر با سرکوب نشد با تکفیر و تطمیع، مقهور و تسلیمشان کرد.
در هر صورت قاعده «النصر بالرعب» که قانون بنیادی همه حکومتگران دیکتاتور است، حکم میکرد که باید بازویی سرکوبگر را به کار گرفت. سیستمهای بعدی، از قبیل پی ریزیهای نهادهای اطلاعاتی و به راه انداختن دستگاههای تفتیش عقاید و شکنجه و زندان، الزامات و نتایج بعدی این اصل بنیادی بود.
اگر بخواهیم این اصل را در مورد خمینی و حکومتش به بیان مشخص و ساده تر بیان کنیم گویاترین نامش «عدم مشروعیت تاریخی» است.
خمینی بهتر از هرکس میدانست که در یک نابهنگامی تاریخی، به دلایلی که جای بحثش این جا نیست، به حاکمیت رسیده و این دو راه بیشتر ندارد. نیروی عظیم آزادشده از انقلاب ضد سلطنتی را یا باید متوجه یک نیروی خارجی کند و یا بخشی از آن را علیه بخش دیگر به کار گیرد. این بود که جنگ خارجی» و «سرکوب داخلی» دو مؤلفه همیشگی و ثابت سیاست رژیم آخوندی بوده و هست و تا آخرین روز حاکمیت آن نیز خواهد بود.
در میان عناصر اولیه تشکیلدهندة «بازوی سرکوب» میتوان به عناصر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، دانشجویان انجمنهای اسلامیداخل، دانشجویان انجمنهای اسلامی خارج به طور خاص آمریکا، بقایای حزب ملل اسلامی و گروههای مسلحی همچون فلق، منصورون و صف و…، عناصری از ساواک و رکن ۲ ارتش و افراد شناخته شده مرتجع که به صورت منفرد فعالیت میکردند اشاره کرد.
در سپاه از همان ابتدا جریان مؤتلفه و عناصر راست بازار تقریباً نقشی نداشتند و حضور کسانی مثل محسن رفیقدوست در آن استثنایی بود.
عناصر و جریانهایی که اشاره شد در ابتدا به صورتی تفکیک ناپذیر با یکدیگر عمل میکردند؛ و بسیار طبیعی است که با یکدیگر نیز رقابتها و حسادتها و تضادهایی داشته باشند؛ اما وجه مشترک همة آنها ضدیت با عناصر مترقی و سازمانهای غیر «خمینیگرا» بود. از همان روز اول جایی برای دگر اندیشان، اعم از مارکسیست یا ملی حتی، نبود. مجاهدین خلق نیز به شدت رانده میشدند؛ و این روند تصفیه و پالایش ادامه داشت تا سپاه شکل خاص خودش را یافت.
محسن رضایی از اعضای گروه منصورون، یکی از هفت گروه تشکیلدهنده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، بود، رضایی به اتفاق دوستان خود، نظیر محمدباقر ذوالقدر و شمخانی که بعدها از معروفترین و بالاترین مقامات سپاه شدند از همان ابتدا در سپاه مشغول بودند. رضایی در سالهای بعد، به فرماندهی سپاه منصوب شد.
پاسدار رضایی در مورد تشکیل اطلاعات سپاه گفته است: در حقیقت در مدرسه علوی ما به امام پیوستیم. سیاست من هم همیشه آن بود که بدون واسطه پیش امام میرفتم؛ یعنی اصلاً از طریق مسئولان و… خیلی کم عمل میکردم. لذا بنا به حوادثی که پیش میآمد، بلافاصله میرفتم خدمت امام و اطلاعات و تحلیلهای خودم را خدمت ایشان میدادم، بهطوریکه یک روز ناچار شدم، سازمان مجاهدین انقلاب را رها کنم و بیایم در سپاه و اطلاعات سپاه را پایه گذاری کنم، اطلاعات سپاه را که پایه گذاری کردم، با اینکه از ابتدا در طرح اساسنامه سپاه چنین چیزی پیش بینی نشده بود؛ یعنی اصلاً واحدی به اسم واحد اطلاعات وجود نداشت، ولی به خاطر ارتباطی که من با امام برقرار کردم و تاییدهایی که ایشان میکرد، همین باعث شد که ما یک واحدی را با نام واحد اطلاعات و بررسیهای سیاسی در سپاه درست کنیم و به این وسیله تحلیلها و نظرات خودمان را مرتب میرفتیم و به امام میدادیم و ایشان نیز مرتب مرا تشویق میکرد. میگفت شما ادامه بده و حتی مثلاً میگفت، این کار را شما دنبالش بروید و جوابش را برایم بیاورید. این ارتباط تقریباً دو سال قبل از این که من فرمانده سپاه شوم به طور مستمر با امام برقرار شد»
(بخش اول مصاحبه دکتر رضایی با بازتاب، جمعه، ۱۳خرداد ۱۳۸۴)
محسن رفیقدوست که بعدها اولین وزیر سپاه شد درباره تشکیل سپاه پاسداران میگوید:
یک روز که احتمالاً نهم اسفند ۱۳۵۷ بود، من در مدرسه علوی بودم. کارها را انجام میدادم. مرحوم شهید بهشتی، جلوی پلههای مدرسه علوی من را صدا کردند. مرحوم شهید مطهری، آقای هاشمی رفسنجانی، مقام معظم رهبری و آقای موسویاردبیلی نیز حضور داشتند. گفتند الان آقای لاهوتی حکم تشکیل سپاه را زیر نظر دولت موقت از امام گرفت. شما کارهای اینجا را رها کن برو به سپاه. گفتم کجا هستند. ایشان گفت که در پادگان عباسآباد جمع شدهاند. من رفتم. آقایان محسن سازگارا، حسن جعفری، علی فرزین، ضرابی، صباغیان، تهرانچی و دانشمنفرد آنجا بودند. من آنها را میشناختم و آنها هم من را گفتم سلام علیکم. سپاه قرار است اینجا تشکیل شود؟ گفتند که بله. روی کاغذی نوشتم سپاه پاسداران تشکیل شد. یک- محسن رفیقدوست…
«شورای فرماندهی» همانجا انتخاب شد، دانشمنفرد بهعنوان فرمانده سپاه پاسداران انتخاب شد. من مسئول تدارکات، بشارتی مسئول اطلاعات، مرتضی الویری مسئول روابط عمومی شدیم. بقیه هم به ترتیب پستهایی گرفتند رفیقدوست در ادامه گفتگوی خود به واحد اطلاعات سپاه پرداخته و میگوید: «این بخش سپاه با آمدن آقای محسن رضایی کاملاً قدرت گرفت. میتوان به جرأت گفت وزارت اطلاعات تشکیل شده از ۹۰ درصد از کادر و دستاوردهای اطلاعات سپاه و ۱۰درصد از اطلاعات نخست وزیری، کمیته انقلاب و سایر نهادهای دیگر بود و به واقع هسته اصلی وزارت اطلاعات از سپاه جدا شد. همه سپاهی بودند. بیش از ۹۰ درصد کسانی که وزارت اطلاعات را تشکیل دادند سپاهی بودند. اطلاعات سپاه، اطلاعات بسیار قوی بود. بچههای خوبی جمع شده بودند و با قدرت هم عمل کرده بود. به یاد دارم که وقتی اطلاعات سپاه، حزب توده را زد، خود آنها میگفتند حکومت شاه حتی ۲۰ درصد این موفقیت را نتوانسته بود در دوران طاغوت پیدا کند.
(گفتههای سپاه پاسداران در گفتگوی شهروند امروز با محسن رفیقدوست)
اما به راستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را چه کسی تشکیل داده؟
اگرچه بسیار روایتها اولین فرمانده سپاه پاسداران را «عباس آقا زمانی» مشهور به ابوشریف را می دانند اما به طور دقیق نمی توانیم با قطعیت آن را بپذیریم چرا که نامهای دیگری همچون دانش منفرد و یا «عباس دوزدوزانی» و همچنین «جواد منصوری» نیز مطرح است. همچنان که چندین و چند روایت از نحوه تاسیس سپاه پاسداران وجود دارد.
در واقع جواب کوتاه این سئوال تاریخی که «چه کسی سپاه پاسداران را تاسیس کرده است؟» مشخص نیست هست!
چرا که یک واقعیت تاریخی در اینجا وجود دارد، که شاید ما هرگز پی نبریم «به واقع» سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را چه کسی تشکیل داده است، چرا که هم ابراهیم یزدی و مهدی بازرگان و دولت موقت و هم محسن رضایی و محسن رفیقدوست و هم ابوشریف و هم حتی محسن سازگارا و مرتضی الویری و بهزاد نبوی و… همگی روایتها و حتی اسناد و گفتههایی مستند دارند که مدعی هستند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تأسیس کردهاند، به نظر هم میرسد که همگی راست می گویند.
این نظریه هم میتواند درست باشد که همه آنها هر کدام گروهی را تأسیس کردهاند و کمی بعد همه این پاسداران انقلاب در یک سپاه واحد ادغام شده باشند.
یکی از اصلی ترین روایات «تاسیس سپاه» این است که دولت موقت به ریاست مهندس بازرگان در اوایل پیروزی انقلاب قصد داشت گاردی با عنوان ملی یا گارد نخستوزیری تشکیل دهند تا در مقابله توطئههای داخلی و آشوبها تشکیل دهند.
بعدها محمد توسلی یکی از رهبران ارشد نهضت آزادی گفته است که وی این پیشنهاد را به بازرگان و او به آیت الله خمینی داده است و وی هم برای حجتالاسلام لاهوتی حکمی مبنی بر تشکیل این نهاد زدند.
بر اساس این روایت نهایتا در نهم اسفند ۱۳۵۷ جلسهای با حضور برخی از اعضا گروههای مسلح انقلابی در پادگان عباسآباد تشکیل میشود. در این جلسه عباس آقازمانی (ابوشریف)، محسن رفیقدوست، مرتضی الویری، علی محمد بشارتی، محمد غرضی، حسن جعفری، علی فرزین، ضرابی، هاشم صباغیان، تهرانچی و علی دانشمنفرد حضور دارند و بر اساس نظر حضار دانشمنفرد نخستین فرمانده سپاه معرفی میشود.
بر طبق خاطرات محسن رفیقدوست، وزیر سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این جلسه مقرر شد که دانش آشتیانی شد فرمانده سپاه، غلامعلی افروز مسئول امور نیروی انسانی، علی محمد بشارتی مسئول اطلاعات، و مرتضی الویری مسئول روابط عمومی سپاه منصوب شوند.
در آن زمان سه نیروی مسلح انقلابی در تهران وجود داشت. گاردی معروف به انقلاب در پادگان جمشیدیه به سرپرستی عباس آقازمانی، گارد دانشگاهها یا پاسا به سرپرستی محمد منتظری و نیروهای مسلح سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به سرپرستی محمد بروجردی فعالیت میکردند. بعد از این جلسه نیز مقرر شد، با دو گروه دیگر صحبت شود تا آنها هم به حکم امام به داخل سپاه بیایند و شورای مرکزی فرماندهی با حضور ۱۲ نفر تشکیل شود.
رفیقدوست، ایده دهنده تشکیل سپاه را محمد منتظری معرفی میکند. بشارتی هم این خلاقیت را از آن آیت الله خمینی میداند.
در اساسنامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که با حضور ۱۲ نفر تشکیل شد، مقرر گردید که سپاه زیر نظر شورای انقلاب فعالیت کند و فرمانده آن توسط خمینی حکم بگیرد. اعضای شورای ۱۲ نفره سپاه شامل؛ عباس زمانی، جواد منصوری، عباس دوزدوزانی، محمد منتظری، یوسف کلاهدوز، محمدکاظم موسوی بجنوردی، مرتضی الویری، محمد بروجردی، محسن رضایی، محسن رفیقدوست و علی دانش منفرد بود و از طرف شورای انقلاب هم اکبر هاشمی رفسنجانی در آن حضور داشت.
بعد از تشکیل اساسنامه سپاه فرماندهی آن شورای شد و جواد منصوری بهعنوان نخستین فرمانده سپاه بعد از اعلام رسمی آن انتخاب شد. منصوری در تاریخ ۵۸/۲/۱۱ با صدور اطلاعیهای هشت مادهای دستورالعمل جدید سپاه را صادر و طی آن نکاتی را به پاسداران انقلاب اسلامی تذکر میدهد. جواد منصوری از اردیبهشت تا دوم اسفند همان سال فرماندهی سپاه را برعهده داشت و بعد از ریاستجمهوری بنیصدر از این سمت استعفا داد و راهی وزارت خارجه شد.
یک دورهای سه ماه هم عباس دوزدوزانی، بهعنوان فرمانده سپاه فعالیت کرد و بهدلیل اختلاف با بنیصدر استعفا داد. عباس آقازمانی فرمانده بعدی بود که او هم یکماه بعد استعفا داد. بنیصدر در ۲۲ تیر ۵۹ حکم فرماندهی سپاه را برای مرتضی رضایی زد و او در ابتدا نپذیرفت و بعد از آن با حکم آیت الله خمینی این مورد را قبول کرد. مرتضی رضایی هم بهدلیل اختلاف با بنیصدر استعفا داد که در این زمان در یک برهه کوتاه و به دلیل خلاء فرماندهی سپاه از ۸ خرداد تا ۲۲ تیر فرماندهی سپاه را سید علی خامنه ای برعهده داشت.
بعد از این ماجراها آیت الله خمینی دستور داد رئیس جمهور و دولت به هیچ وجه در اداره و امور سپاه پاسداران دخالتی نداشته باشد و سپاه نیز یک شورای سه نفره برای فرماندهی داشته باشد.
این شورای سه نفره هم از سوی خمینی معرفی شد و محمد بروجردی، یوسف کلاهدوز و محسن رضایی فرماندهان سهگانه سپاه پاسداران شدند.
یکی از نکات بسیار جالب در فرماندهی اوایل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از زبان مرد سایه یعنی عباس آقازمانی عنوان شده است. او گفته است که برای انتخاب فرمانده سپاه قصد داشتم انتخابات برگزار کنیم. ابوشریف افزود: «به همین خاطر بنیصدر روزی به فرماندهی سپاه آمد. در حالی که من در جبههها بودم، وی انتخابات را به شیوه خود برگزار کرد. در این انتخابات عدهای به جلالالدین فارسی و گروهی به دوزدوزانی و برخی هم به غرضی رأی دادند؛ اما من بیشترین آرا را بدست آوردم و بدین ترتیب به عنوان فرمانده سپاه انتخاب شدم، اما بنیصدر در حکم خود این گونه نوشت که من ابوشریف را بهعنوان فرمانده سپاه انتخاب میکنم. بعد من از بنیصدر خواستم تا حکمی برای بنده با عنوان انتخاب من برای فرماندهی سپاه از طریق انتخابات بنویسد، ولی نپذیرفت و گفت: همان حکمی را که دادم کافی است».
ابوشریف ادامه داد: «بنابراین من به خدمت امام رفتم و عرض کردم که این حکم آقای بنیصدر، حکم ضعیف و سستی است و من نمیتوانم با این کار کنم، زیرا برخی اختلافات بنیصدر با سایر مسئولان به سپاه هم کشیده خواهد شد. من گفتم اگر شما این حکم را تأیید کنید من کار را ادامه میدهم و الا حکم را نمیپذیرم. امام حکم را تأیید، ولی امضای آن را به فردا موکول کردند».
وی تصریح کرد: «روز بعد قصد داشتم خدمت امام بروم تا حکم را امضا فرمایند، اما حاج احمدآقا این اجازه را به من نداد. بدین ترتیب امام حکم را تأیید نکردند و من هم استعفا دادم. پس از آن افراد مختلفی از جمله آقای دوزدوزانی انتخاب شدند، ولی از آنجایی که شورای فرماندهی سپاه کسی را برای رهبری جبههها نداشت چارت سازمانی را تغییر داد و جای فرماندهی عملیات را پایین آورد و پرسنلی را ارتقا بخشید و آیتالله خامنهای بهعنوان فرماندهی سپاه منصوب شدند. از من هم خواستند تا مسئول پاسخگویی به جبههها باشم که من قبول نکردم و بعد از سه ماه با معرفی من مرتضی رضایی که فرمانده سپاه تهران بود با حکم بنیصدر و تأیید امام فرمانده سپاه شد».
اما این انتصاب دیری نمی پاید و پس از آن محسن رضایی که در آن زمان فرمانده اطلاعات سپاه بود به فرماندهی می رسد.
رفیقدوست میگوید او با بروجردی و کلاهدوز صحبت میکند تا فرماندهی را برعهده نگیرند و محسن رضایی بعد از عزل بنیصدر از ریاست جمهوری در شهریور سال ۱۳۶۰ با حکم خمینی فرمانده سپاه شد و تا سال ۱۳۷۶ در این سمت بود. از این سال تا ۱۳۸۶ نیز سرلشکر رحیم صفوی در سمت فرماندهی بود از آن سال تا ۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ این سمت را بر عهده داشت.
در زمانی که خامنه ای به رهبری جمهوری اسلامی ایران رسید، ۸ سال از فرماندهی محسن رضایی بر سپاه پاسداران می گذشت و آقای رضایی، به مدت ۹ سال دیگر نیز در این سمت باقی ماند. وی در سال ۱۳۷۶ به گفته خود، به درخواست شخصی از سمت فرماندهی سپاه کناره گیری کرد تا در عرصه سیاسی فعال تر شود.
فرمانده بعدی سپاه، یحیی رحیم صفوی، از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۶ به مدت یک دهه مسئولیت داشت و سپس، جای خود را به محمدعلی جعفری داد که بعد از سپری کردن یک دوره ۱۰ ساله، قرار بود برای سه سال دیگر در سمت خود باقی بماند، امری که البته انجام نپذیرفت.
برکناری محمد علی جعفری از فرماندهی سپاه پاسداران یکی از بحث برانگیز ترین برکناری ها و تعویض فرماندهان نیروهای مسلح در سالهای اخیر بود، امری که سپاه پاسداران و خامنه ای همچنان از تبعات آن در امان نمانده اند.
خامنه ای در یک قراردادی تمامی منصوبان خود را و مخصوصا فرماندهان نیروهای مسلح را در دوره های پنج ساله نصب می کند که این دوره ها معمولا دو دوره یعنی ده ساله می باشند.
محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران، در مراسم تودیع و معارفه فرمانده سپاه محمد رسول الله تهران بزرگ، در ۱۳ تیر ۱۳۹۶ از تمدید حکم فرماندهی خود بر سپاه پاسداران به مدت سه سال دیگر خبر داد اما خامنه ای در یک اقدامی عجیب و جنجالی تصمیم گرفت زودتر از پایان مدت سه ساله، محمد علی جعفری را برکنار و حسین سلامی را با ارتقا به درجه سرلشکری به فرماندهی کل سپاه منصوب کند.
سه نکته فوری در این تغییر خودنمایی میکند:
اول اینکه این تغییر یک هفته پس از موضع گیری تند سرلشکر جعفری بر سر فعالیت صیادان چینی در دریای عمان و خلیج فارس اتفاق افتاد.
محمد علی جعفری در یک سخنرانی گفته بود :« اینطور نمی شود که کشتی های صیادی چینی بیایند دریا را جارو کنند و بروند و صیاد ایرانی دست به چانه بنشیند و نگاه کند و حق صیادی نداشته باشد…سپاه پاسداران با صیادان چینی برخورد خواهد کرد»
دوم اینکه دو هفته بعد از قرار گرفتن نام سپاه در فهرست سازمانهای تروریستی آمریکا برکناری جعفری صورت گرفت.
و سومین نکته هم به شخصیت و منش خود آقای سلامی مربوط میشود.
منش و گفتار سرلشکر سلامی کاملا با مدل آقای جعفری فرق میکند. حسین سلامی را بیشتر به خاطر حرفهای تند و تیزش میشناسند و موضعگیریهایی که گاه از یک فرمانده ارشد سپاه بعید است. ولی او همیشه ترجیح میدهد که به صریحترین شکل ممکن نظرش را بیان کند. بویژه وقتی پای “دشمنان” و رقبای منطقهای ایران وسط باشد.
برکناری جعفری بعد از حدود یک سال و نه ماه که از زمان تمدید حکم سه ساله او می گذشت را شاید اصلی ترین دلیلش را مخالفت صریح او با حضور چینی ها در دریای عمان و خلیج فارس بدانیم؛ این مخالفت از آنجا که فعالیت صیادان چینی بخشی از قرارداد ۲۵ ساله ایران و چین بود (قراردادی که با نظر مستقیم علی خامنه ای و بدون دخالت مجلس و دولت تنظیم شده) به عنوان «ولایت گریزی» جعفری مطرح و همچنان نیز بسیاری از تندروهای طرفدار انقلاب اسلامی از او به عنوان «فرمانده خوارجی» یاد می کنند.
اما همه دلیل برکناری این نبود؛ اواخر بهمن ۱۴۰۰ یک فایل صوتی حدود ۵۰ دقیقهای منتشر شد که صدای یک نشست محرمانه و گفتوگوی محمدعلی جعفری، فرمانده وقت سپاه پاسداران و صادق یا میرزاحسن ذوالقدرنیا، معاون وقت اقتصادی و سازندگی سپاه پاسداران در سال ۱۳۹۷ درباره فساد نیروهای مرتبط با نیروی قدس سپاه، بنیاد تعاون سپاه و شهرداری تهران بود.
در این فایل صوتی از جمله به نقش مستقیم محمدباقر قالیباف، فرمانده سابق نیروی انتظامی، شهردار وقت تهران و رئيس فعلی مجلس، قاسم سلیمانی، فرمانده وقت نیروی قدس سپاه، جمالالدین آبرومند، معاون وقت هماهنگکننده سپاه و حسین طائب، رئيس سازمان اطلاعات سپاه در پروندههای فساد مالی گسترده اشاره شده است. در بخشهایی از این فایل صوتی، محمدباقر قالیباف، به طور مشخص به فساد گسترده مالی و تلاش برای لاپوشانی آن متهم شده و همینطور معادلات مالی و اقتصادی مربوط به نیروی قدس سپاه و نقش قاسم سلیمانی در آنها هم مطرح شده.
در آن فایل، برای نخستین بار به صورت مستند به ارتباط قاسم سلیمانی با پروندههای فساد کلان و ناراحتی او از برخورد با آنها اشاره میشود. بخش اعظمی از درآمدهای موسسات متخلف، صرف نیروی قدس تحت امر قاسم سلیمانی میشد.
خامنه ای ده روز بعد بدون اشاره مستقیم به فایل صوتی فرماندهان سپاه، مطابق معمول به «دشمنی» اشاره کرد که برای «دستکاری در فکر مردم» به «لجنپراکنی» علیه به گفته او «ارکان انقلاب» متوسل شده است.
او از جمله این ارکان به قاسم سلیمانی، فرمانده سابق نیروی قدس، اشاره کرد، او را «شهید بزرگ سلیمانی» خطاب کرد و گفت که «دشمن» به سپاه و «شهید سلیمانی تهمت میزند».
او گفت: «دشمن همواره به مراکز موثر در پیشرفت انقلاب تهمت میزند و امروز نوبت سپاه است.»
این در حالی بود که سپاه پاسداران خود اصالت این فایل صوتی را تایید کرده و مدعی شده است که عدهای در سپاه برای فساد مورد اشاره در فایل مستوجب مجازات شناخته شدهاند.
رمضان شریف، سخنگو و مسئول روابط عمومی سپاه پاسداران، روز ۲۵ بهمن ۱۴۰۰ در واکنش به این فایل صوتی به «سوءمدیریت و تخلف در یکی از شرکتهای وابسته به بنیاد تعاون سپاه» اذعان کرد.
از جمله افرادی که در فایل صوتی اشاره میشود که آلوده به فساد هستند، علاوه بر محمدباقر قالیباف، میتوان به جمالالدین آبرومند، معاون وقت هماهنگکننده سپاه، اشاره کرد که در فسادهای میلیاردی بنیاد تعاون دست داشته و اکنون دستیار رئیس مجلس شورای اسلامی است. همچنین باید به حسین طائب، رئیس سازمان اطلاعات سپاه، اشاره کرد که به نفع قالیباف فعالیت میکرد و هنوز در سمت خود قرار دارد.
اصلی ترین نکته آن فایل اما مخالفت صریح محمد علی جعفری با قاسم سلیمانی بود، مخالفت و اختلاف نظری که پیش از آن نیز شایعاتش مطرح بود که قاسم سلیمانی به عنوان فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران خود را ملزم به اطاعت و پاسخگوی به فرمانده اش یعنی جعفری نمی داند و همواره مستقیما با خامنه ای در ارتباط است و همین امر باعث اختلاف بین سلیمانی و جعفری شده بود ورای آنکه خامنه ای نیز که قطعا از این نارضایتی مطلع بوده با اعطای درجه سرلشکری به زیر دست سرلشکر محمد جعفری در واقع بنزین بر این آتش پاشید.
جعفری اما در تمام دوران اختلاف خود با سلیمانی از آنجا که حمایت بی چون و چرای خامنه ای از او را می دانست سکوت پیشه کرده بود تا زمان مرگ سلیمانی، با مرگ سلیمانی بود که جعفری در دو مقطع تاریخی انتقام خود را از سلیمانی گرفت.
اولین انتقام کمتر از دو هفته پس از کشته شدن سلیمانی در عراق بود؛ او در توئیتی نوشت قاسم سلیمانی در حوادث سالهای ۷۸ و ۸۸ «در صحنه مقابله با ضدانقلاب در کف خیابان بود».
در ۱۸ تیر ۷۸ حمله به کوی دانشگاه تهران روی داد و پس از خرداد ۸۸ نیز با گسترش اعتراضات به نتایج انتخابات ریاست جمهوری، تظاهراتی ضدحکومتی شکل گرفت.
محمدعلی جعفری در توئیت خود درباره نقش قاسم سلیمانی در سرکوب این دو اعتراض گفته است: «بارها شاهد حضور او در قرارگاه ثارالله بودیم».
«قرارگاه ثارالله» که از آن به عنوان یکی مهمترین واحدهای امنیتی سپاه یاد میشود از سال ۷۴ مأموریت «مدیریت امنیت شهرهای استان تهران» را برعهده دارد و در سرکوب اعتراضهای ۷۸ و ۸۸ نقشی کلیدی داشت.
انتشار توئیت فرمانده سابق سپاه پاسداران درباره نقش قاسم سلیمانی در سرکوب اعتراضهای داخلیدر حالی بود که پس از کشته شدن قاسم سلیمانی و اعتراض هایی به وی مبنی بر تروریست بودن وی ، جمهوری اسلامی بر «برون مرزی» بودن وی را سرداری برای خارج از کشور معرفی می کرد که در اعتراضات و حوادث داخلی نقشی نداشته است.
بلافاصله پس از توییت محمد علی جعفری این اظهار نظر با واکنشهای متعددی روبهرو شد و شماری از هواداران جمهوری اسلامی مدعی شدند که این حساب توئیتری ارتباطی با محمدعلی جعفری ندارد.
رمضان شریف، سخنگوی سپاه، نیز اعلام کرد: « توئیت منتشرشده متعلق به سردار جعفری نیست و این اکانت فیک است و حاج قاسم مسئولیت و حضوری در قرارگاه ثارالله نداشته است».
اما ساعاتی بعد خبرگزاری فارس گزارش داد که دفتر فرمانده سابق سپاه «فیک بودن این اکانت» را تکذیب کرد، مشخص بود اختلافات پنهانی بین فرماندهان سپاه بیش از آنهاست.
اما دومین انتقام را هم باید انتشار فایل صوتی دانست که بیش از هرچیز رسواگر سلیمانی و البته قالیباف بود.
در آن فایل برای اولین بار و به صورت مستند از فساد در بین فرماندهان سپاه سخن به میان آمد فسادی که از سلیمانی تا قالیباف و از شهرداری تا بنیادها جاری است.
جعفری اگر چه انتقادات بسیاری به وی وارد است اما به نسبت دیگران پاک دست تر است و از همین رو بی واهمه به شورای شهر تهران پیام داده بود که بدون هراس فساد مالی همسر قاسم سلیمانی و قالیباف را افشا کنید و من از شما حمایت میکنم. همین حمایت نیز موجب شد که گوشهای از فساد مالی همسر قاسم سلیمانی برملا گردد. پروندهای که البته هیچ زمانی مورد رسیدگی قرار نگرفت و تنها هشداری به قاسم سلیمانی بود.
قاسم سلیمانی این اقدام عزیز جعفری را با ارائه گزارشهایی از ضعف سپاه به ویژه در پروژههای موشکی به اطلاع رهبر جمهوری اسلامی رساند و هر بار از کارشکنی فرمانده کل در امور مربوط به نیروی قدس گلایه می کرد.
اتفاقا قاسم سلیمانی رابطه خوبی هم با حسین سلامی فرمانده فعلی سپاه نداشت.
در زمانی که تغییر عزیز جعفری قطعی شده بود، قاسم سلیمانی، علی شمخانی و یحیی رحیم صفوی ، به صورت مشترک غلامعلی رشید را به رهبر جمهوری اسلامی پیشنهاد کردند اما خامنه ای حالا که از جعفری و «فرماندهی سپاه پاسداران» ترسیده بود ترجیح داد بی اهمیت ترین و البته جنجالی ترین فرد را به فرماندهی سپاه انتخاب کند ، فردی که در میان فرماندهان سپاه مشهور است به «جغجغه»
از زمان انتصاب حسن سلامی یا همان جغجغه سپاه به فرماندهی سپاه، دوران افول سپاه نیز آغاز شده است،حالا خامنه ای آشکارا به ارتش مایل شده است، انتصاب فرماندهی قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء یعنی اصلی ترین قرارگاه مشترک پدافندی و موشکی نیروهای مسلح به یک ارتشی آغاز این تمایل بود…
در همین رابطه :
اطلاعات سپاه پاسداران چرا و چگونه تشکیل شد ؟