
ایران بریفینگ / دوگانگی، تشکیلات موازی، نگاه کدخدامنشانه برای حل اختلافها و کمتوجهی به مشکلات، در هنگامهی نبرد میتواند کار را به جاهای سخت بکشاند، این ضعفی است به درازای ۴۰ سال جمهوری اسلامی .
در هشت سال جنگ ایران و عراق این دوگانگی و موازی کاری بیشترین لطمه را به جنگ وارد کرده که کوچکترین ماحصلش جان باختن جوانان ایران بوده ، شاید همین نارسایی ها و دوگانگی ها بوده که هیچگاه روایت واقعی و اصیل جنگ عنوان نمی شود، در زیر گوشه های بسیار کوچکی از این دوگانگی ها و به واقع «جنایات جنگی» را بخوانیم:
صیاد شیرازی پس از شکستِ عملیات قادر ناراحت بود؛ «بهشدت بدبین شده بود و درست یا غلط گمان میکرد در عملیات قادر او را تنها گذاشتند تا شکست بخورد.» (در کمین گل سرخ، ص۳۴۵ به نقل از یادداشتهای روزانهی غلامرضا صالحی، از فرماندهان لشکر ۲۷ سپاه پاسداران ) همدلی سپاه و ارتش در پیروزیهای بزرگِ سال دوم جنگ نقش مهمی داشت؛ اما بهتدریج با شکستها، اختلافها هم تشدید شد.
🔹صیاد به ضرورت یک فرمانده واحد برای جنگیدن معتقد بود. محسن رضایی میگوید: «بعد از والفجر مقدماتی ایشان آمد و نشست و گفت آره اگر شما نپذیرید که وحدت فرماندهی در جنگ حاصل شود، ما ول میکنیم و میرویم… ما گفتیم اصلا این حرفْ حرفِ بیخودی و بیربطی است.» (گفتگوی محسن رضایی با راویان جنگ، ص۵۷)
🔹اختلاف که بیشتر شد هاشمی برای عملیات بدر(اسفند ۶۳) فرماندهی عملیات را به رضایی داد؛ «مطرح شد که من فرمانده هستم و برادرمان صیاد هم از من تبعیت بکند. منتها قرار شد که هیچکسی این را نفهمد.»(سطرهای ناخوانده، ص۷۷) بدر به شکستی تلخ تبدیل شد و فرمانده سپاه با افزایش انتقادها در شرایط سختی قرار گرفت.
🔹هاشمی اینبار(سال۶۴) از طرحهای صیاد استقبال کرد. رضایی میگوید صیاد گفت ۵روزه جنگ را تمام میکند و هاشمی «ارتش را مسئول جنگ کرد. ما هم که شاهد این وضع بودیم، گفتیم حرفی نیست… ما یک نفر را معرفی میکنیم تا زیر نظر آقای صیاد شیرازی که گفته است من در عرض پنج روز جنگ را تمام میکنم، عمل کند.» رضایی با اشاره به مشکلات این دوره و شکست عملیات قادر میگوید: «برادران ارتش علاوه بر مشکلات بالا وقت زیادی را هم تلف کردند»(گفتگوی محسن رضایی با راویان جنگ، ص۴۴ تا ۴۶)
حالا از طرفی صیاد به تنهاگذاشتهشدنش در عملیات قادر بدبین بود و از طرف دیگر بخشی از فرماندهان دلیل شکست را ضعف طراحی و فرماندهی او میدانستند. گویا بدبینیها به بدنهی نیروها نیز کشیده شده بود. عبدالحسین مفید از فرماندهان ارتش در خاطراتش به یک گردهمایی دوروزه در پاییز ۶۴ با حضور رزمندگان ارتش برای بررسی مشکلات ارتش در جنگ اشاره کرده است. از نتایج این گردهمایی این بود که در ارتش«پیروی کورکورانه از سپاه پاسداران در تعیین هدف، ماموریت و تهیهی طرح و اجرا» وجود دارد.(بازخوانی جنگ تحمیلی، ص۱۵۹)
🔹وقتی بدنه دچار ابهام باشند و اختلافها ریشهدار، توصیههای اخلاقی مشکلی را حل نمیکند همانگونه که توصیههای امام، آقای هاشمی و سایر مسئولان اختلافها را حل نکرد. هاشمی در خاطراتش مشکل جنگ را نظرات دوگانهی ارتش و سپاه معرفی میکند هرچند میگوید هر دو طرف حسن نیت دارند و آمادهی شهادتند؛ اما مفید معتقد است او نمیخواهد واقعیت را بیان کند و «مشکل اصلی در ناتوانی فرماندهی کل قواست که قادر به یکپارچه کردن نظرات دوگانه نیست.» و هاشمی و همکارانش در فرماندهی کل نمیتوانند مسائل تخصصی نظامی را که توسط دو فرمانده ارائه میشود، تحلیل و بهترین گزینه را انتخاب کنند.(بازخوانی جنگ تحمیلی، ص۱۵۲)
🔹فرماندهان ارتش سعی کردند روسای دو قوهی دیگر را نیز در جریان مشکلات ارتش قرار دهند. در سمیناری که با حضور رئیسجمهور خامنهای در آذر ۶۴ برگزار شد، برخی مشکلات مطرح شد. آنها هنوز در حال طرح مشکلات پشتیبانی و نیروی انسانی بودند که آقای خامنهای گفت: «اینجا جای این حرفها نیست. همه هستند. بهتر است در جلسهی خصوصیتری عنوان کنید.» فردای آن روز موسوی اردبیلی رئیس قوهی قضاییه به سمینار آمد و واکنشش این بود که: «معلم تقصیر را به گردن شاگرد میاندازد و شاگرد به گردن معلم. بروید جنگ کنید»(همان، ص۱۶۲)
🔹فرمانده سپاه گمان میکرد با امکانات ارتش میتواند به پیروزیهای بزرگ برسد. هاشمی در ۱۴اردیبهشت۶۶ نوشته است: «آقای محسن رضایی بعد از ملاقات امام آمد… پیشنهاد داشت که امام به خود ایشان درجهی امیری ارتش بدهد که بتواند بر امکانات ارتش دست داشته باشد و از موضع قدرت همهچیز را در خدمت جنگ بگیرد و با ارتشیها برخورد کند.»(دفاع و سیاست، ص۹۴) اما فرمانده سپاه در آخرین ماههای جنگ به برآورد واقعیتری رسید و نامهای نوشت که در آن درخواستهایی داشت که نه تنها در ارتش موجود نبود که در مقدورات کشور نیز نبود.