پیام درفشان، وکیل خانواده محمد جامهبزرگ، مردی که در اعتراضات شهریور ۱۴۰۱ در ملارد و در پی مقاومت در برابر بازداشت فرزندانش کشته شد، از بازداشت عامل اصلی این ماجرا خبر داد.
محمد جامهبزرگ «بامداد دوم مهرماه» ۱۴۰۱ در بحبوحه اعترضات «زن، زندگی، آزادی» با ورود نیروهای بسیج و سپاه پاسداران به منزلش و در اثر شلیک آنها کشته شد.
آن طور که پیام درفشان به روزنامه شرق گفته، به دستور بازپرس دادسرای نظامی، برای ۱۴ نفر از نیروهای مهاجم به منزل جامهبزرگ، قرار نهایی صادر شده است.
به گفته آقای درفشان، بازپرس شعبه اول دادسرای نظامی غرب تهران در این پرونده با «اقدامات مسئولانه» تاکنون عامل اصلی کشته شدن محمد جامهبزرگ را بازداشت کرده و در قرار نهایی نیز «برای ۱۲ نفر از ۱۴ متهم پرونده که در فرایند ورود به عنف به منزل مقتول مشارکت داشتهاند، به دستگیری و تفهیم اتهام» حکم داده است.
بر اساس این گزارش، «ماجرای محمد جامهبزرگ و تبدیل خانوادهاش به خانواده دادخواه، از غروب ۳۱ شهریور ۱۴۰۱» آغاز شد.
شرق از قول مسعود جامهبزرگ، پسر مقتول نوشته است: «غروب ۳۱ شهریور در محل ما اعتراضاتی در جریان بود. بین مغازه ما و خانه، دقیقا به اندازه عرض یک خیابان فاصله است. با شروع اعتراضات، مغازه را بستم و از عرض خیابان که اعتراضات در جریان بود، عبور کردم تا بروم خانه»، اما «جلوی در خانه یک نفر دست انداخت و لباس من را کشید» و «گفت با من بیا، تو شلوغ میکردی.»
مسعود جامهبزرگ با اشاره به اینکه به این مامور گفته که «اینجا خانه و روبرو مغازه ماست»، گفت: «من داد میزدم و میگفتم ولی گوش نمیکرد. یک دفعه تعداد ماموران زیاد شد، شدند ۵ یا ۶ نفر. من میثم را گرفته بودم که من را نبرند، آنها هم ما را میکشیدند که هر دوی ما را ببرند. هرچه میگفتیم، کسی گوش نمیکرد. بابا که این صحنه را دید، با بیل آمد دنبال ما. با آمدن بابا، بعضی از ماموران که آمده بودند داخل خانه، رفتند بیرون. من فورا در را بستم و قفل در را هم انداختم. ماموران شروع کردند به شکستن شیشه در و انداختن گاز اشکآور داخل خانه. ما میخواستیم برویم داخل اما بابا نمیآمد و میگفت این کارها غیرقانونی است، حق ندارند این کارها را بکنند.»
یک روز بعد از این اتفاقات وقتی محمد جامهبزرگ برای جارو زدن شیشههایی که به دست ماموران شکسته شده بود به جلوی در خانهای میرود، یکی از «ماموران» نزد او آمده و هشدار داده که «در پایگاه گفتهاند یا پدر یا یکی از پسرها را بازداشت کنید.»
پس از تهدید شفاهی محمد جامهبزرگ تصور میکند که موضوع پایان یافته، اما مسعود جامهبزرگ به سایت روزنامه شرق گفته است: «ساعت ۳ شب دوم مهر در خانه را زدند. من از آیفون تصویری دیدم که یک نفر با ماسک طبی جلو در است. حدس زدم که مامور باشد. به بابا گفتم. بابا گفت شما بخوابید، کاری با ما ندارند. من و میثم، برادرم اما نگران بازداشت خودمان بودیم به همین دلیل از روی پشت بام رفتیم داخل خانه همسایه.»
مریم جعفری، همسر محمد جامهبزرگ، تنها شاهد عینی رویدادهای بعدی به این روزنامه گفته: «پس از آنکه همسرش، در را روی ماموران باز نکرد، یک نفر از ماموران از بالای دیوار به داخل حیاط پرید و در را برای ۵ نفر دیگر باز کرد» و به این ترتیب «۶ نفر وارد حیاط شدند. من در اتاق خواب بودم که یک مرتبه وارد خانه و اتاق شدند. پرسیدم چرا وارد خانه شدید؟ شما چه کسانی هستید که گفتند ماموریم و آمدهایم به دنبال محمد جامهبزرگ.»
این نیروها به دنبال محمد جامهبزرگ، خانه و پشت بام را جستجو میکنند و وقتی او را نمییابند قصد خروج از خانه را داشتند که یکی از ماموران از مشاهده «سایهای روی پشت بام» خبر میدهد و ماموران به «پشت بام باز میگردند اما محمد جامهبزرگ در مقابل آنها مقاومت کرده و خواهان «ارائه حکم بازداشت» میشود.
پس از آن ۶ مامور از گروه اول این زن و شوهر را تهدید میکنند که اگر با تیم دوم تماس بگیرند «محمد جامهبزرگ را خواهند کشت» و در ادامه با تماس آنها ۶ نفر از نیروهای دیگر «با قد و قامت بلندتر» وارد خانه میشوند و مریم جعفری، همسر محمد جامهبزرگ را در «طبقه بالا حبس میکنند و خود به پشت بام میروند».
پیام درفشان، وکیل، درباره نحوه کشته شدن محمد جامهبزرگ در پشت بام خانهاش پس از ورود ماموران به آنجا گفت: «ضارب اصلی ادعاهای مختلفی مطرح کرده است، ولی با بررسیهای کارشناس اسلحه که نظریه او در قرار نهایی هم مورد استناد بازپرس قرار گرفته، مشخص شده که تیر از فاصله نزدیک، یک متر و به شکل مستقیم و از جلو، به سمت مقتول شلیک کرده است.»
این وکیل افزود: «کارشناس اسلحه این نوع از شلیک را به قصد کشت اعلام کرده به همین دلیل هم متهم اصلی به قتل عمد متهم شده است.»
مریم جعفری نیز با اشاره به اینکه چند دقیقه بعد از رفتن ماموران به پشت بام «صدای کوبیده شدن چیزی روی زمین شنیده شد و بعد صدای شلیک شنیدم»، گفته که اما «مامور گفت اتفاقی رخ نداده و ولی کمی حالش بد است. به سرعت رفتم پایین و یک لیوان آب برداشتم تا برای محمد ببرم. او پیرمرد بود و مریضاحوال. همان مامور اما اجازه نداد من بروم بالا. لیوان را از من گرفت و گفت برو پایین.»
همسر جامهبزرگ افزود: «چند دقیقه بعد دوباره رفتم بالا که دیدم هیچ کس روی پشت بام نیست جز شوهر من که کف زمین پشت بام افتاده است. دستم را روی سینهاش گذاشتهام، صدایش کردم، جواب نداد. بدنش گرم بود، گفتم شکر خدا زنده است که یک دفعه دیدم پشت سرش پر از خون است. تازه صورتش را دیدم. به چشم او شلیک شده بود.»
به گفته خانم جعفری، «بعدها و با بررسی پزشکی قانونی مشخص شد که از فاصله نزدیک به چشم او گلوله ساچمهای شلیک شده و در مغزش پخش شده است.»
وبسایت روزنامه شرق در این گزارش نوشته که «پروندههایی در سازمان قضایی نیروهای مسلح طرح میشوند که یک طرف آن به مقامات انتظامی و نظامی ارتباط داشته باشد. محمد جامهبزرگ شغل آزاد داشت اما قاتل او، بر اساس آنچه بازپرس در پرونده قید کرده، کارمند رسمی یکی از نهادهای نظامی» است.
در این گزارش تأکید شده که پرونده با «مختصات مشابه پرونده» کشته شدن محمد جامهبزرگ، که ویژگی آن ورود نیروهای سپاه پاسداران به منزل افراد نه در لحظه اعتراضات، بلکه چند روز پس از آن و کشتن افراد است «در چند شهر و شهرستان دیگر هم تشکیل شده» است.
با این حال، به نوشته شرق، آنچه این پرونده را «دستکم تا اینجا متفاوت کرده» و منجر به بازداشت نیروهای سپاه پاسداران به عنوان عامل کشتار شده، عملکرد «بازپرس نظامی» است.