شنبه, 14 اسفند 1389
یکی از فعالان دانشجویی که در سال جاری فعالیت سیاسی چندانی نداشته، روز ۲۵ بهمن هنگام ورود به دانشگاه محل تحصیل خود، توسط نیروهای یگان ویژه به مدت چهار روز بازداشت میشود.او پس از آزادی، در تماس با وبسایت زمانه، از بازرسی بدنی تعدادی از دختران دستگیر شده بهطور کاملاً برهنه توسط ماموران لباس شخصی خبر داده است.این دانشجو که سال گذشته را با عضویت در انجمن اسلامی دانشگاه و همچنین یک ترم تعلیق از تحصیل همراه با درج در پرونده، گذرانده است، روز ۲۵ بهمن تنها برای تحویل پروژهای دانشجویی قصد ورود به دانشگاه را داشته است که دستگیر میشود.او میگوید: «پس از بازداشت و آگاهی از بازرسی گوشیها، گوشیام را به دیوار کوبیدم تا مبادا نام افرادی که در دفترچهی تلفن گوشیام بوده، بهانهای برای بازداشت آنان شود.»بنا به گفتهی این دانشجو، او و چندتن دیگر را تا پایان روز ۲۵بهمنماه در مدرسهای نزدیک دانشگاه نگه میدارند و در ادامه آنها را به ونی با شیشههای سیاه انتقال میدهند تا به بازداشتگاه منتقل کنند: «ماموران به چند بازداشتگاه سر زدند؛ از جمله مقر فرماندهی راهنمایی و رانندگی تهران، در تقاطع خیابانهای آزادی و رودکی که گویا وجود ۷۰۰ نفر بازداشتی اجازهی پذیرش تعداد بیشتر را نمیداد و با اعتراض مسئولان آنجا و اعلام این آمار، مجبور به انتقال بازداشتیها به مکان دیگری شدند. همهجا پر بود و در نهایت خانمهای بازداشتی را به مدرسهای که نمیدانم کجا بود منتقل کردند تا شب را سپری کنند.»به گفتهی او، مسئولیت نگهداری آنها در آن شب به عهدهی مأموران لباسشخصی گذاشته میشود: «البته چند سرباز هم در میان مراقبها حاضر بودند. لباسشخصیها در آنجا علاوه بر اینکه برای گشتن بازداشتیها آنها را کاملاً عریان کردند و لباسهای زیرشان را نیز از ایشان گرفتند، در مواردی برای گشتن دخترها، انگشتشان را داخل آلت تناسلی آنها میکردند. حتی دخترانی بودند که بکارتشان را اینگونه از دست دادند.»بر اساس این گزارش، در این میان گویا مادر شهیدی نیز در میان بازداشتشدگان حضور داشته که با مشاهدهی این صحنه فریاد میکشد: «خون فرزندانم را حلال این نظام نمیکنم.»به گفتهی او فرماندهی این گروه پس از اینکه با فریاد و اعتراض بازداشتشدگان متوجه نارضایتی و مقاومت آنان میشود به مأمورانش دستور میدهد بقیه را «رد کنند».راوی این اطلاعات میگوید: «در مدتزمانی که در آن مدرسه حاضر بودیم به بازداشتشدگان هیچ غذایی داده نشد، اما بدرفتاری دیگری هم اتفاق نیفتاد. وقتی از سرباز وظیفهی حاضر در آنجا خواستم که به خانوادهام خبر دهد، این کار را انجام داد.»این دانشجو همچنین ادامهمیدهد که در میان بازداشتیها افرادی هم بودهاند که اصلاً ربطی به مسائل سیاسی نداشتهاند. ازجمله زنی در میان بازداشتیها بوده که با چادر رنگی برای خرید تخم مرغ به خیابان آمده و اثر رندههای سیبزمینی هنوز در دستانش معلوم بوده است: «زن بیتاب بود که فرزند شیرخوارهاش در خانه تنهاست و همسرش هم به دلیل نوع شغلی که دارد شاید شب به منزل بازنگردد. همان سرباز وظیفه خانوادهی این زن را نیز باخبر کرد.»صبح روز بعد آنها به زندان اوین منتقل میشوند. او میگوید: «بند بانوان سه طبقه دارد. طبقهی زیرزمین ویژهی زندانیان گلدکوئستی (شرکتهای هرمی) است. وضعیت نگهداری زندانیان در این طبقه بسیار اسفبار است. مرا در طبقهی همکف حبس کردند، در حالی که تهدید میکردند طبقهی بالا مخصوص نگهداری زنان روسپی و معتاد است که مأموران زندان هیچ نظارتی بر آنها ندارند. در مدتی که در زندان اوین بودم وضعیت نامناسبی نداشتم و در مجموع چهار روز بازداشت و بازجوییای را از سر گذراندم که چندان نامناسب نبود. هرچند وقتی اقوام من برای ملاقاتم به زندان آمده بودند با ضرب و شتم مأموران زندان اوین روبهرو شدند.»راوی در نهایت با وثیقهی سنگین یک میلیارد ریالی آزاد میشود. نخستین اتهامی که به او تفهیم شده، «شرکت در راهپیمایی» بوده، اما در نهایت فهرستی از اتهامها را به دلیل تهدید به عدم پذیرش وثیقه، خوانده و امضا کرده است. اتهامات او آشنا هستند: تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی این دانشجو که اکنون در انتظار تشکیل دادگاه است تا میزان محکومیتش مشخص شود، میگوید: «هنگام تعیین زمان دادگاه او را تهدید کردهاند به هیچ وجه حکمش کمتر از هشت سال نخواهد بود.