روزنامه وال استریت جورنال در مقالهای اعتراضات سراسری که با واکنش به کشته شدن مهسا امینی، ۲۲ ساله، در بازداشت گشت ارشاد آغاز شد را با اعتراضات گذشته علیه حکومت اسلامی متفاوت میداند و مینویسد گسترده شدن شکاف میان نخبگان، فشار بیسابقهای بر نظام وارد میکند. به عقیده نویسندگان مقاله، از میان رفتن ابهت نظام از دید محافظهکاران و دختران جوان در سراسر ایران، گویای آن است که دوران آیتالله خامنهای به سر آمده است.
ری تکیه، پژوهشگر ارشد اندیشکده شورای روابط خارجی، در مقالهای با همکاری رئول مارک گرکت، پژوهشگر ارشد در اندیشکده بنیاد دفاع از دمکراسیها، در مقاله خود در وال استریت جورنال، مینویسند این اعتراضات متفاوت است، زیرا حتی همدستان علی خامنهای هم حساب خود را از حکومت جدا میکنند. هر چند هنوز نمیتوان گفت صف وفاداران به نظام تَرَک برداشته، اما آشکار است که عمیقتر شدن اختلافها، نظام را زیر فشار بیسابقهای قرار داده است.
ری تکیه، صاحب تالیفات متعدد درباره ایران معاصر، با همکاری رئول مارک، افسر سابق میز ایران در سازمان «سیا»، در وال استریت جورنال مینویسند، در چهار دهه گذشته، وفاداران نظام همیشه به وقت بحران با هم متحد شدند، و نمونه میآورند از دهه ۱۳۸۰ که میانهروها و محافظهکاران برای درهم شکستن تهدید علیه نظام، به هم پیوستند. آنها مینویسند گویا است که امروز بسیاری از محافظهکاران در انتقاد از خامنهای و زیردستان او، تردید چندانی نشان میدهند.
نویسندگان، علی لاریجانی، رئيس سابق مجلس شورای اسلامی را مثال میزنند که به دفاع از حقوق زن شهرت ندارد بلکه از حامیان سرسخت سپاه پاسداران انقلاب بوده است اما اخیرا در مصاحبهای از حجاب اجباری انتقاد و بر لزوم گفتگو و امکان اعتراض مردم به عنوان وسیلهای برای گفتگو، تاکید کرد.
نویسندگان در مثالی دیگر از پدیدار شدن شکاف در میان نخبگان حکومتی، به یک سرمقاله اخیر در روزنامه جمهوری اسلامی اشاره میکنند که روایت رسمی درباره منشاء خارجی اعتراضات سراسری را رد کرد و نوشت مشکلاتی مثل تورم، بیکاری، کمبود آب و نابودی محیط زیست، اعتراض اقشار مردم را برانگیخته، از بازنشستگان گرفته تا فرهنگیان و دانشجویان. یکی از راهحلهای ۱۴ گانه این روزنامه این بود که به مردم دروغ نگوئید.
نویسندگان از رئیس قوه قضائیه غلامحسین محسنی اژهای نام میبرند که اخیرا از لزوم گفتگو دم زده است و همچنین از حسن روحانی، رئیس جمهوری سابق، که اخیرا با شیوههای رهبر جمهوری اسلامی مخالفت کرد و گفت امنیت ملی با توسل به نظامیان و ابزار انتظامی بدست نمیآید. روحانی افزود: امنیت باید از راه حراست از زندگی و معاش و آزادیهای فردی و حقوق اساسی مردم، حاصل شود.
دو کارشناس آمریکائی ایران معاصر، تکیه و گرکت، عقیده دارند که در ایران ترس از حکومت آشکارا کمتر شده، به ویژه در میان زنان جوان، و میافزایند ایرانیان از همه قشرهای اجتماعی در اعتراضات سراسری به زنان جوان پیوستهاند و ناآرامی، به اعتصاب در صنایع کلیدی هم کشیده شده و به نظر میرسد که نیروهای امنیتی در کشتار معترضان درنگ میکنند. انتقاد محافظهکاران از خامنهای نشان میدهد که نظام قدرت محوری خود را دارد از دست میدهد. محاظفهکاران دارند درک میکنند که کشتن راه موفقیت نیست. آنها یا دل کشتن هزاران زن را ندارند یا به درستی چنین باور دارند که کشتن هزاران زن به رویارویی با صدها هزار مرد خشمگین میانجامد.
تکیه و گرکت در وال استریت جورنال مینویسند آنها که در درون نظام از خامنهای انتقاد میکنند، خود را در موقعیت دشواری مییابند. معترضان علاقهای به سازش ندارند. گفتگو، هدف معترضان سال ۱۳۷۶ بود که به انتخاب روحانی اصلاحطلب محمد خاتمی به ریاست جمهوری اسلامی منجر شد. سازش با نظام حتی در سال ۱۳۸۸ که جنبش دمکراسیطلب سبز میلیونها تن را در تهران به خیابان آورد، هنوز امکانپذیر بود. اما واکنشهای بیرحمانه دینسالاری در آن سال و در برابر تلاشهای بعدی برای اصلاح، به امکان هر گونه گفتگو پایان داده است. حالا محافظهکاران باید میان پیوستن به اعتراض یا عقب ماندن، یکی را برگزینند.
صحنههای ایران امروز، از دید نویسندگان مقاله، یادآور سال ۱۳۵۷ است. بخت پادشاهی وقتی تیره شد که کسانی که از سخاوت آن بیشترین بهره را میبردند، ابتدا به مانعتراشی پرداختند و بعد از کشور گریختند. امروز، بخش مهمی از نخبگان اسلامی، درنگ مشابهی برای ابراز حمایت از نظام از خود نشان میدهند. این بخش میتواند با گذشت زمان به اکثریت تبدیل شود.
تکیه و گرکت اظهار عقیده میکنند که دوران آیتالله خامنهای به سر آمده است زیرا نه دختران جوان و نه چهرههای اساسی حکومت، به «هیبت» نظام یا ابهت قدرت چالشناپذیر آن دیگر اعتقاد ندارند.