در پی چند روز رجزخوانی پیرامون سرنگون کردن و پائین کشیدن یک هواپیمای بی سرنشین امریکائی که سپاه پاسداران مدال آن را به سینه خود نصب کرده بود، اکنون فاش شده که این هواپیما نه در خاک ایران، بلکه درخاک افغانستان سقوط کرد و سپاه لاشه آن را به کمک “گلبُدین حکمتیار” به داخل خاک ایران منتقل کرده است.
اما مضحک تر از همه اینست که فرمان صادر شده تا به این هواپیما دست زده نشود و به هیچ پایگاه و یا مخفیگاهی برای آزمایش منتقل نشود، زیرا این احتمال که کل مسئله یک توطئه برای شناسائی پایگاه های نظامی سپاه باشد زیاد است! فرمان و ترس غیر عاقلانه ای نیست، به همان اندازه که خریدن و منتقل کردن آن به ایران و رجزخوانی های اولیه غیر عاقلانه بود! غیر عادی نیست که در یک گوشه این هواپیما سیستمی وجود داشته باشد که از طریق ماهواره هدایت و علائم آن دریافت می شود. این که حالا دیگر از سایه خویش بعنوان عامل نفوذی وحشت دارند، واقعیت دارد. انفجار در پایگاه موشکی ملارد و انفجار در تاسیسات نظامی و یا شاید اتمی اصفهان، شناسائی و ترور دانشمندان اتمی، کشته شدن کارشناس ارشد موشکی در انفجار پایگاه ملارد و… کم کم این هوشیاری را به همراه آورده که حداقل بعد از رجزخوانی هائی از نوع رجز خوانی برای پائین آوردن هواپیمای بی سرنشین امریکائی، دنبال سرنخ های دیگری بگردند.
گلبدین حکمتیار نه تنها یک قاچاقچی بزرگ مواد مخدر و جنایتکار حرفه ای، بلکه یک آدم فروش است. حالا در کنار طالبان فعالیت می کند و واسطه انتقال سلاح از ایران به طالبان است و بدلیل همین رابطه رهبری بخشی از شبکه قاچاق مواد مخدر از افغانستان به ایران را نیز برعهده دارد. او در دوران حکومت طالبان، برای مدتی با آنها اختلاف پیدا کرد و به ایران آمد و در ویلائی در کرج زندگی می کرد و مشاور سپاه بود. پس از روی کار آمدن کرزای مدت ها در ایران بود، تا آنکه به خراسان رفته و از آنجا تحت حمایت سپاه درخاک افغانستان مستقر شد. از حکمتیار بعنوان یکی از بی رحم ترین رهبران گروه های اسلامی افغانستان یاد می شود که ارتباط های چند سویه با طالبان، سپاه، ناتو، امریکائی ها و حتی حکومت کرزای در کابل دارد. دشوار است تصور نقشی که او در انتقال هواپیمای بی سرنشین امریکائی به ایران بازی کرده است؟