شهروندان آذری زبان ایران در بسیاری از موارد خواسته هایی مشابه با مطالبات دیگر اقوام (همچون حق آموزش و تحصیل به زبان مادری، مشارکت برابر در مدیریت های کلان کشور و بهره مندی از فرصت های مساوی با دیگر اقوام) دارند. آذری زبانان ایران زمین همچنین به دلیل نقش برجسته در تاریخ آزادی خواهی ایران طی یک صد سال اخیر خود را مستحق بهره مندی و دستیابی بی قید و شرط به این حقوق می دانند. در بررسی و تحلیل مطالبات شهروندان ترک با دکتر “نورالدین پیرموذن” نماینده سابق مجلس شورای اسلامی در مجلس و رییس مجمع نمایندگان ادوار خارج از کشور گفتگو کردیم. او در این مصاحبه با تشریح ریشه های تبعیض علیه شهروندان آذری هشدار می دهد که ادامه وضعیت فعلی ممکن است به خشم مردم استان های آذری نشین بیانجامد.
متن این گفتگو در پی می آید:
آقای دکتر! با توجه به این شما چندین دوره نماینده مردم آذربایجان و اردبیل بودید مهم ترین محورهای تبعیض علیه شهروندان آذری زبان را در چه حوزه هایی می دانید؟
دغدغه های مردم آذربایجان و اردبیل را می توان در دو پرسش دسته بندی کرد. یکی این که آیا مردم این استانها در تصمیم گیری های کلان کشور حضور دارند و نمایندگان واقعی خودشان را دارند؟ دیگری این که تا چه حد نیروهای بومی در مدیریت های تخصصی این استان ها امکان حضور یافته اند؟ پرداختن به این پرسش ها نیازمند درکی پیشینی از زمینه های سیاسی استان های آذری نشین است. مردم این استان ها از دوران مشروطه در فرآیند تجدد نقشی اساسی داشته اند. اگر به تاریخ آزادیخواهی در ایران طی صد سال گذشته نگاهی بیاندازیم مردم آذربایجان را همیشه پیش آهنگ این حرکت ها می بینیم. آنها در تکوین انقلاب اسلامی هم نقشی مهم ایفا کردند. چنانکه تظاهرات 29 بهمن 1356 در تبریز زیربنای انقلاب 1357 بود. می توان حتی ادعا کرد که اگر تبریز و آذربایجان نبود انقلابی هم نبود. در 8 سال جنگ تحمیلی هم این لشکر آذربایجان بود که در خط شکنی های اساسی مقابل دشمن نقشی تعیین کننده ایفا می کرد. من فراموش نمی کنم عملیات هایی را که به عنوان جراح در جبهه ها حضور داشتم و از نزدیک می دیدم که در خطرناک ترین موقعیت ها سربازان آذری چطور برای پیشروی از خود رشادت نشان می دادند. متاسفانه باوجودی که نقش و موقعیت منحصر به فرد آذری ها در فرایند تکوین انقلاب، صدای مردم این منطقه نه تنها به خوبی شنیده نشده بلکه وضعیت در سالهای اخیر به مراتب بدتر هم شده است. به یاد می آورم که در مجلس با آقای “اکبر اعلمی”( نماینده سابق تبریز) گفتگویی داشتیم و حساب می کردیم که یکی از راهیافته های مجلس هفتم با چه سهمی از آرا وارد پارلمان شده است.با یک حساب سرانگشتی به این نتیجه رسیدیم که این راهیافته تنها 4 درصد رای مردم را داشت. همین مساله نشان می دهد که تاثیرگذاری مردم آذربایجان در تصمیم گیری های کلان کشور تا چه حد اندک است. در اثر این گونه سیاستگذاری ها و رفتارهاست که مردم آذربایجان احساس می کنند از سرمایه ها و ثروت های ملی بی بهره اند و در مقام مقایسه با سایر استان ها از متوسط کشور در جایگاه پایین تری قرار دارند. درباره محور دوم یعنی نقش نیروهای بومی در مدیریت های تخصصی نیز باید اظهار تاسف کرد از این که نیروهای انسانی کارآمد در استان های آذری نشین به دلایل واهی کنار گذاشته می شوند و فرصت ها در اختیار افراد غیر بومی قرار می گیرد.
شما به مساله توریع نامناسب ثروت ملی و سهم اندک استان های آذری زبان اشاره کردید. آیا فکر می کنید حکومت با برنامه قبلی و به شکل سیستماتیک سهم کمتری از بودجه و ثروت ملی را در اختیار استان های آذری زبان می گذارد؟
سئوال جالبی است. درباره بودجه باید بگویم که اصولا نمایندگان اردبیل و آذربایجان در تصمیم گیری های کلان کشور تعیین کننده نبوده اند. شما اگر به شهر کرمان نگاه کنید می بینید که چهار نماینده سرشناس این استان( طه هاشمی، محمدرضا باهنر، حسین مرعشی و مجید انصاری) چندین دوره در کمیسیون های مهم مجلس حضور داشتند. بر همین اساس هم بود که در مجلس ششم بنده به همراه همکار خوبم آقای اکبر اعلمی تلاش کردیم صدای مردم آذربایجان را تا جای ممکن بازتاب دهیم. این تلاشها در ماجرای متروی تبریز یا راه آهن اردبیل موثر بود ولی متاسفانه باز به دلیل انتخابات کنترل شده در مجلس هفتم و هشتم آزادی مردم برای رای به کاندیداهای واقعی شان گرفته شد. وقتی هم نمایند های واقعی ملت در خانه ملت حضور نداشته باشند، صدای مردم شنیده نخواهد شد. چنانکه اکنون آمار بالای بیکاری، فقر و فشارهای روحی روانی مخصوصا بر روی بدنه جوان گویای دردهای خفته و خاموش این 4 استان است.
مستحضر هستید که در دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی و دوران حاکمیت سیاسی اصلاح طلبان شاهد تلاشهایی برای حل معضلات و خواست اقلیت های قومی و مذهبی در ایران و اجرای ملموس و جدی اصل 19 و 15 اساسی بودیم اما این تلاش ها عمدتا ناکام ماند. به نظر شما چه عواملی باعث این ناکامی بود؟
ما در مجلس چندین بار درباره ضرورت اجرای اصل 15 قانون اساسی تذکر دادیم و برای تحقق آن تلاش های بسیار انجام شد. منتهی روشن است که اجرای این مواد قانونی به تصمیم گیری های کلان در نظام سیاسی برمی گردد. بنای تصمیم گیری های مجلس در هر حال باید منطبق بر سقف شورای نگهبان باشد. سقف شورای نگهبان هم متاسفانه به حدی کوتاه است که پذیرای مطالبات و شنوای صدای مردم نیست. اعضای این شورا حتی صدای مردمی که در تهران زندگی می کنند را نمی شوند چه رسد به این که شنوای صردم اهالی استان های آذری نشین باشند.
آقای دکتر!برخی فعالان قومی صورت مساله شکاف مرکز- پیرامون را در چارچوب نزاع فارسها با سایر اقوام ایرانی می بینند. آیا به نظر شما این تصور درست است که حکومت به نمایندگی از قوم فارس تبعیض ها را علیه سایر اقوام اعمال می کند؟
من واقعا نمی دانم کسانی که در تهران تصمیم گیری های سیاسی را انجام می دهند تفکر ناسیونالیسی دارند یا خیر. نمی خواهم وارد این موضوع هم بشوم. ولی وقتی شما در اردبیل یا تبریز زندگی می کنید و به صورت چهره به چهره با مردم عادی برخورد دارید، می بینید که آنها سئوالهای انباشته شده ای دارند. مردم آذربایجان و اردبیل می پرسند که چرا ما از ثروت ملی برخوردار نیستیم؟ چرا نقشی در تصمیم گیریهای کلان کشور نداریم؟ چرا نمایندگان واقعی ملت کنار گذاشته شدند؟ آقای جنتی چه اختیاری دارد که برای نمایندگان واقعی استانهای اردبیل و آذربایجان تصمیم بگیرد؟ من یادم است که فریاد مردم تبریز در 29 بهمن 1356 فریاد آزادی خواهی بود؛ فریاد انتخابات آزاد و رساندن صدای مردم قهرمان آذربایجان به تصمیم گیرندگان سیاسی بود. وقتی که گوش های حکومت این فریاد آزادی خواهی را نشنید، شاهد انقلاب 1357 بودیم. اکنون هم از انباشت دغدغه های مردم آذربایجان چنین صداهایی را می شود پیش بینی کرد. به این معنی که اگر به دردها و نارضایتی های خفته ترتیب اثری داده نشود یقینا تبدیل به فریادی خواهد شد که ممکن است دیگر شنیدن آن برای حکومت دیر شده باشد.
من ماجرای کاریکاتور روزنامه ایران در سال 1386 را یادآور می شوم که اعتراض 4 استان آذری نشین را در پی داشت. یادم است که در استان اردبیل طی 4 ساعت حدود 40 ساختمان با خاک یکسان شد. همین امر زنگ خطری به تصمیم گیران بود که شنوای دغدغه های مردم استان های آذری نشین باشد. پیام آزادی خواهی و احترام به خواست مردم پیامی بود که انقلاب وعده اش را می داد اما پس از 32 سال مردم احساس می کنند که دولت فارغ از آرای عمومی برای خود تصمیم می گیرد. نتیجه این که 4 استان آذری نشین شکاف عمیقی با حاکمیت احساس می کند. اگر این شکاف عمیق تر شود آینده خوبی را نمی توان پیش بینی کرد. دود این تصمیم گیریهای غلط به چشم همه ملت خواهد رفت.
آیا به نظر شما این شکاف در حال حاضر به حدی هست که تهدیدی علیه تمامیت ارضی کشور تلقی شود؟
وقتی مردم این 4 استان احساس می کنند که در تصمیم گیریهای کلان کشور نقشی ندارند و چندین عنصر بی زبان را به عنوان نمایندگان منطقه راهی مجلس می کنند، نتیجه این می شود که مردم هم احساس کنند نسبت به مسایل کشور نامحرم هستند. در چنین وضعیتی آیا شما فکر می کنید که دوباره 29 بهمن 1356 اتفاق نخواهد افتاد؟ واضح است که ملت با هیچ کس عهد اخوتی نبسته است. مردم آذربایجان همانند تمامی ملت ایران در انتظار تحقق واقعی شعارهای انقلاب یعنی( استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی) هستند. منظور از آزادی هم برگزاری انتخابات آزاد، آزادی احزاب و حق برگزاری تجمع های مسالمت آمیز است.
بنابراین شما قائل هستید به این که اگر روند دموکراتیک در ایران حاکم شود مسال آذربایجان هم برطرف می شود؟
من آذربایجان را سرِ سبز ایران می دانم. آذربایجان بدون ایران و ایران بدون آذربایجان معنی ندارد. ما خودمان را ایرانی می دانیم و دغدغه ای هم اگر داریم این است که در تمامیت کشور پهناوری به اسم ایران زندگی کنیم و زنده بمانیم.هر گونه تفکر جدایی طلبانه را محکوم می کنیم. هرگز و هرگز کوچکترین تصوری از جدایی آذربایجان از ایران وجود ندارد.
فکر می کنید تفکر جدایی طلبی در این استانها اصولا تا چه حد دارای پایگاه اجتماعی دارد؟
این تفکر هیچ گونه پایگاه اجتماعی ندارد و هیچ زمینه اجتماعی هم برای آن وجود ندارد. اما اگر فریاد مردم آذربایجان شنیده نشود و این فریادهای خفته و خاموش به شکل خاکسترهای زیر آتش جمع شوند مطمئنا از این فضای غبار آلود هر کسی می تواند استفاده کند. بنابراین بهترین شکل حل مشکل چرخش قدرت، انتخابات آزاد و شنیدن صدای مردم هست. مردم آذربایجان نه حاضر هستند جدا از ایران زندگی کنند، نه حاضر هستند تحقیر شوند و نه حاضر هستند از تصمیم گیری های کلان کشور کنار گذاشته شوند. مردم آذربایجان احساس می کنند نقش تعیین کننده ای که در تاریخ جنبش آزادیخواهی و در انقلاب ایران داشته اند به رسمیت شناخته نشده است. نمایندگانی هم که شورای نگهبان به عنوان راهیافته راهی مجلس شورای اسلامی کرده است بازتاب دهنده صدای مردم نیستند. واضح است که ما با هر گونه جدایی طلبی، هر گونه سوء استفاده از مساله قومیت ها و بهره برداری از دغدغه های اصولی و منطقی مردم مخالفیم.
اقای دکتر! شما در سخنانتان بارها از به رسمیت شناخته ارای مردم استان های آذری نشین و استقرار ساز و کار دموکراتیک به عنوان راه حل نهایی رفع تبعیض در این استانها صحبت کردید. مستحضر هستید که آقایان موسوی و کروبی پیش از انتخابات در مقام کاندیدا و پس از انتخابات در مقام رهبری جنبش سبز بارها بر رعایت حقوق قومیت ها تاکید کرده اند و از به رسمیت شناخته شدن مطالبات آنها در بستر جنبش سخن گفته اند. به نظر شما تاکید آنها تا چه حد دربردارنده انتظارات قومیت ها بوده است؟
اگر شما این سئوال را از مردم آذربایجان بپرسید آنها خواهند گفت که دیگر هیچ چشم امیدی به وعده های انتخاباتی کاندیداها از هیچ جناحی ندارند. آنها در انتظار تحقق این وعده ها هستند. هر گروه و فردی که نسبت به دغدغه مردم استان ها کنش مثبتی انجام شود با استقبال روبرو خواهد شد. شما شاهد بودید که در ماجرای کاریکاتور توهین آمیز روزنامه ایران وقتی صدای اعتراض شهروندان ترک بلند شد، در سایر شهرها با آن همراهی صورت نگرفت. بنابراین من با احترام به کسانی که وعده هایی توجه برانگیز به شهروندان آذری دادند باید بگویم که نظیر این وعده ها را کاندیداها در دوره های قبل هم داده بودند؛ اصولا برای مردم آذربایجان این وعده ها بسیار کم ارزش است.
ولی بهرحال جنبش سبز یک جنبش در حال تکوین و مبارزه است و رهبرانش در حال حاضر فاقد قدرت برای تحقق وعده هایشان هستند.آیا نفس طرح مطالبات دموکراتیک و حمایت از حقوق قومیت ها از نظر شما نشان دهنده حسن نیت نیست؟
اجازه بدهید نگاه خودم را از نگاه شهروندان آذری جدا کنم. ممکن است تلقی من این باشد که جنبش سبز یک حرکت دموکراتیک و آزادی خواهانه است. ولی مردم استان های آذری زبان جنبش سبز را موثر و کارآمد تلقی نمی کنند. آنها اکنون در قهر نسبت به کنش های عمومی سیاسی در کشور بسر می برند. تا زمانی که این قهر به قوت خود باقی است ضریب نفوذ جنبش سبز هم در 4 استان آذری نشین نزدیک صفر خواهد بود. وقتی که هواداران جنبش سبز در تهران فریاد می زدند که ای آذربایجانی ها کجا هستید؟ پاسخ آذربایجانی ها این بود که وقتی ما به دلیل اعتراض به ماجرای کاریکاتور زیر فشار بودیم شما چرا همراهی نکردید؟ مردم آذربایجان دچار یک بی اعتمادی نسبت به همه جناح های سیاسی هستند. شما بوی جنبش سبز را در استان های آذری حس نمی کنید و اعتماد چندانی به آن وجود ندارد.
اجازه بدهید به یک اتفاق اخیر اشاره کنم. مستحضر هستید که بسیاری از کنشگران جنبش سبز نسبت به خشک شدن دریاچه ارومیه اعتراض کردند. آیا این حرکت را می توان حامی از اعلام همبستگی جنبش با مطالبات مردم منطقه دانست؟
آقای “اردشیرامیرارجمند” رییس شورای هماهنگی راه سبز وقتی در “بوستون” بودند، برایشان شرح دادم که جنبش سبز فاصله زیادی با سطح مطالبات و انتظارات مردم استان های آذری نشین دارد و ضریب نفوذ آن در این استان ها پایین ترین و کمترین ضریب نفوذ ممکن است. حالا شاهدیم که در ماجرای دریاچه ارومیه تلاش مضاعفی برای کسب جایگاه در این استان ها از سوی شورای هماهنگی راه سبز انجام می شود. اما سئوال اینجاست که چرا بعد از بروز اعتراضهای مردمی به خشک شدن دریاچه ارومیه این اطلاعیه ها و بیانیه ها از سوی شورا داده می شود؟ من به عنوان کسی که بین مردم تبریز و اردبیل زندگی کرده است می گویم که چه حاکمیت و چه اپوزیسیون باید صدای مردم استان های آذری نشین را بشنود. باید فرهنگِ پذیرش اذربایجان به عنوان بخش تعیین کننده و سرنوشت ساز کشور در تصمیم گیری های کلان به رسمیت شناخته شود.
به نظر شما برای احیای اعتماد و همبستگی میان قائلان به دموکراسی چه راهکاری را می توان پیشنهاد کرد؟
همان شعارهای اساسی انقلاب یعنی” استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی” چاره کار است. ما دنبال آزادی سیاسی، برگزاری انتخابات آزاد و ورود نمایندگان واقعی مردم به تصمیم گیریهای کلان کشور هستیم. کسانی هم که در انتخابات ریاست جمهوری رای می آوردند باید از استعدادهای انسانی منطقه در مدیریت ها استفاده کنند. مردم آذربایجان احساس می کنند نه صدایشان نه رایشان و نه حضورشان و نه تاریخشان و نه چهره هایشان در هرم سیاسی کشور به رسمیت شناخته نمی شود. این بن بست سیاسی باید شکسته شود. فضای سرد سیاسی در 4 استان باید از بین برود. اگر این اتفاق بیفتد، شور و نشاطی در نسل جوان آذربایجان پیدا خواهد شد. در غیر این صورت قهر مردم استان های آذری نشین مزمن و طولانی خواهد بود؛ قهری که ممکن است منجر به خشم سیاسی و در نهایت به ضرر ایران و به ضرر آذربایجان تمام شود.
با تشکر از شما برای شرکت در این گفتگو.