اختصاصی ایران بریفینگ / امیرفرشادابراهیمی/ در سالروز آغاز جنگ تحمیلی و تجاوز ارتش بعثی به خاک ایران است، در رذالت و دشمنی صدام شکی نیست ، اما خمینی نیز در خلال هشت سال جنگ کم در حق ایران و ایرانیان دشمنی و جنایت نکرد.
حسین علایی از فرماندهان ۸ سال جنگ ایران و عراق و فرماندهان ارشد سپاه پاسداران که هم اکنون به عنوان رئیس هیئت مدیره شرکت ملی نفتکش ایران فعالیت دارد در کارنامه خود پس از تشکیل نیروی دریایی سپاه در سال ۱۳۶۴ اولین فرمانده این نیرو و پیش از تشکیل نیروهای سهگانه سپاه نیز فرماندهی یگانهای دریایی سپاه را بر عهده داشت. علایی سابقه ریاست ستاد مشترک سپاه و قائممقامی وزارت دفاع و ریاست سازمان صنایع هوایی وزارت دفاع را نیز دارد و هماکنون استاد دانشگاه امام حسین سپاه پاسداران نیز هست .
این روزها در سالگرد آغاز جنگ که از آن بهعنوان «گرامیداشت دفاع مقدس» یاد میشود، وی گفتگوی مفصلی داشته است درباره یکی از استراتژیک ترین فعالیتهای خمینی در مدیریت جنگ که ازنظرتان میگذرد.
حسین علایی از فرماندهان ۸ سال جنگ ایران و عراق و فرماندهان ارشد سپاه پاسداران هست او هماکنون مدیر سازمان هواپیمایی آسمان است اما در کارنامه خود پس از تشکیل نیروی دریایی سپاه در سال ۱۳۶۴ اولین فرمانده این نیرو و پیش از تشکیل نیروهای سهگانه سپاه نیز فرماندهی یگانهای دریایی سپاه را بر عهده داشت. علایی سابقه ریاست ستاد مشترک سپاه و قائممقامی وزارت دفاع و ریاست سازمان صنایع هوایی وزارت دفاع را نیز دارد و هماکنون استاد دانشگاه امام حسین سپاه پاسداران است.
این روزها در ایران سالگرد آغاز جنگ و ایران است و از آن بهعنوان «گرامیداشت دفاع مقدس» یاد میشود.
خبر آنلاین گفتگوی مفصلی با سردار علایی ترتیب داده که بخشهایی از آن ازنظرتان میگذرد.
ما در جنگ، شیوههای دفاع و جنگیدن را یاد گرفتیم. ارتش هم علاوه بر آموزشهای قبلی، خیلی از حضور خود در جبههها مطالب جدیدی یاد گرفت و بر تواناییهای خود افزود. خیلی مسائل و تاکتیکها را قبل جنگ بلد نبودیم و در ایام جنگ از شرایط محیطی آموختیم. ارتش عراق هم علاوه بر آموزههای قبلی خود، جنگیدن را در جنگ یاد گرفت. آموزههای ارتش ایران بر اساس دکترین کشورهای غربی بود ولی ارتش عراق بر اساس آموزههای شرقی و شوروی، تاکتیکهای خود را بکار میگرفت. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم بیشتر از واقعیتهای عینی جبههها و از هر دو دکترین، میآموخت. مثلاً ارتشیهای ما برای دفاع، زمین را میکندند و داخل زمین میرفتند و با این روش خود را در مقابل آتش دشمن حفظ میکردند اما عراقیها بیشتر خاکریز میزدند. ما همان ماههای اول جنگ، خاکریز زدن را از عراقیها یاد گرفتیم و دیدیم چهکار خوبی است.
او به اختلافات بین ارتش و سپاه هم اشاره میکند، اصلیترین نارضایتی ارتش حذفها و تسویههایی است که بعد از کودتای نوژه در ارتش شکل گرفت، علایی معتقد است: بههرحال طرح کودتا این بود که تعدادی از هواپیماهای جنگی میخواستند بروند جماران را بزنند و بمباران کنند. تعدادی از واحدهای نیروی زمینی نیز قرار بود بعضی از مراکز دولتی کشور را بگیرند، گرچه به نظر میرسید که طرح کودتا خیلی ساده انگارانه بود و ظرفیت مخالفت مردم را نادیده گرفته بودند.
![](https://telegra.ph/file/7a5a4e2c58be6e571d336.jpg)
درهرصورت، عناصری از ارتش شاه در ایران میخواستند این کودتا را اجرا کنند. طرحشان هم این بود که چند هواپیما از پایگاه هوایی همدان بلند شود و چند نقطه در کشور را بزنند و چند یگانهای زمینی هم به کمک آنها وارد صحنه عملیات شود تا کار را تمام کنند. منتها قبل از اجرای کودتا، این برنامه لو رفتند.
او به لو رفتن کودتای نوژه که روایتهای مختلف دارد اشاره میکند و اینکه درواقع مشخص نیست کدامیک از اخبار باعث میشود دولت ایران از وقوع آن مطلع شود و همچنین معتقد است بسیاری از عملیات ایران هم لو میرفت: اکثر عملیات ما در جنگ تحمیلی مثل عملیات فتح المبین و کربلای ۴ قبل از انجام، لو رفته بود و بهعبارتدیگر شاید کمتر عملیاتی داشته باشیم که در لحظات آخر لو نرفته باشد؛ اما این حرف به معنای آن نیست که نمیتوانستیم قوای دشمن را غافلگیر کنیم.
اصلاً جنگ و لشکرکشی موضوعی لو رفته است. مگر میشود جنگ را مخفیانه انجام داد. یکی از عملیات خوب و موفق ما فتح المبین بود، عراق ۴۸ ساعت قبل از شروع عملیات به خطوط اول ما درشوش حمله کرد و آرایش خطوط دفاعی ما را به همریخت، بهطوریکه این مسئله مطرح شد «اصلاً عملیات کنیم یا نه». من رئیس ستاد قرارگاه مرکزی کربلای سپاه بودم، آنقدر ابهام بالابود که میپرسیدند چهکار کنیم. آقا محسن رضایی و شهید صیاد شیرازی هم میگفتند «نمیدانیم». نهایتاً جمعبندی این شد که بهتر است از امام خمینی سؤال شود. آقا محسن با فانتوم نیروی هوایی ارتش به تهران رفت و با امام دیدار کرد اما امام نظری درباره انجام دادن یا ندادن عملیات نداد. آقای محسن باز از امام خواست که «استخاره کنید». امام گفت «استخاره ندارد، بررسیهایتان را انجام دهید و سپس تصمیم بگیرید»
![](https://telegra.ph/file/1ec16e4facebbe0de1179.jpg)
آقا محسن که به قرارگاه برگشت، بعد از بحث و تبادلنظر تصمیم بر این شد که عملیات انجام شود. دو سه روز اول هم در عملیات موفق نشدیم چون عراق میدانست میخواهیم عملیات انجام دهیم، اما یکدفعه خداوند کمک کرد و یک محور از شمال جبهه باز شد و رزمندگان رفتند و حدود ۸۰ توپ عراقیها را هم به غنیمت گرفتند. با خواست خدای بزرگ سایر محورها نیز یکی پس از دیگری باز شدند و عملیات فتح المبین را انجام دادیم که پر غنیمت ترین عملیات دوران جنگ است، اما عملیات کاملاً لو رفته بود. حتی بعضی از مردم دزفول هم میدانستند ما میخواهیم کجا عملیات کنیم. میگویند در نماز جمعه هفته قبلش مرحوم آیتالله قاضی امامجمعه دزفول گفته بود مردم، رزمندگان میخواهند عملیات کنند تا دزفول از زیر موشکهای ارتش عراق بیرون بیاید، بروید کمک کنید.
علایی بهروزهای سخت تصمیمگیری جنگ اشاره میکند و نقش محسن رضایی و هاشمی رفسنجانی را پررنگ و تصمیمساز میداند او به فرمانده وقت ارتش ظهیرنژاد هم اشاره میکند: جلسهای پس از فتح خرمشهر با حضور اعضای شورای عالی دفاع خدمت امام تشکیلشده است، در آن جلسه امام میگوید «از مرز عبور نکنیم». آقای ظهیرنژاد «میگوید ما باید برویم تا به یک عارضه طبیعی قابل پدافند برسیم». در جلسه دوم شورای عالی دفاع خدمت امام، دوباره امام میگوید «بجنگیم ولی از مرز عبور نکنیم». بهعبارتدیگر تنها مخالف عبور از مرز پس از فتح خرمشهر، امام خمینی بوده است. مرحوم ظهیرنژاد دوباره این استدلال عملیاتی و نظامی را مطرح کرده است که «باید برای دفاع به یک عارضه طبیعی قابل پدافند بچسبیم». آقا محسن رضایی نیز این نظر را تأیید کرده است و آقای هاشمی هم این دیدگاه را ازنظر سیاسی تکمیل کرد و گفت «اگر بخواهیم جنگ را تمام کنیم باید دست برتر را داشته باشیم». امام چهار ایراد به مسئله عبور از مرز میگیرد ولی در جلسه شورای عالی دفاع وقتی این استدلال مطرح شد و آقا محسن هم تأیید کرد، امام درنهایت عبور از مرز را پذیرفت.
او بهروزهای پایانی جنگ اشاره میکند و اینکه اگر قطعنامه پذیرفته نمیشد چه اتفاقی میافتاد: به فرض که ما در تیرماه سال ۶۷ قطعنامه ۵۹۸ را نمیپذیرفتیم، چه راهحل دیگری وجود داشت؟ در آن مقطع زمانی، ابتکار عمل در جبههها به لحاظ نظامی در اختیار ارتش عراق قرارگرفته بود. ارتش ایران فقط در منطقه فکه حدود هفده هزار اسیر داد و سپاه هم فاو را از دست داد. آمریکا و شوروی تصمیم گرفته بودند که عراق را آنقدر تقویت کنند که ما پیروز نشویم و یا حتی شکست بخوریم. حالا اگر قطعنامه را نمیپذیرفتیم، عراقیها تا اینطرف جاده اهواز خرمشهر و تا نزدیکی رودخانه کارون آمده بودند. بعضی از فرمانده هان لشکرها و تیپهای سپاه بهصورت تک ور میجنگیدند و آرپیجی به سمت تانکهای عراقی شلیک میکردند. حالا ما باید یا سرزمینهای بیشتری را از دست میدادیم تا بگوییم حرف مرد یککلام است و یا با یک اقدام ابتکاری، تهاجم جدید ارتش عراق را متوقف میکردیم؛ بنابراین طبق گفته امام خمینی، حرف مرد همیشه یککلام نیست، بلکه هر موقع مرد، متوجه شد باید درجایی تصمیمش را عوض کند تا تمامیت ارضی کشور حفظ شود، باید این کار را انجام دهد.
امام تا حدود ۱۰ روز پیش از پذیرش آتشبس میگفت صحبت درباره پایان جنگ خیانت به رسولالله است، زیرا ایشان میخواست قوای کشور را علیه دشمن بسیج کند، اما همین امام خودش برای پذیرش آتشبس و قبول قطعنامه تصمیم گرفت. آقای هاشمی رفسنجانی در ماههای آخر جنگ، بارها از این پیشنهادها داد، اما امام نپذیرفت و تصمیم نگرفت؛ اما همین امام وقتی متوجه شد وضعیت و شرایط جبههها بهگونهای است که جنگیدن به ضرر ماست، این تصمیم بزرگ را گرفت که نجنگیم و همین تصمیم درست، ما را به پیروزی رساند. بهعبارتدیگر ما در آن مقطع زمانی با «نجنگیدن» بر ارتش بعثی عراق و صدام حسین پیروز شدیم. این تصمیم بزرگ و بهموقع، ایران را موفق کرد.