۱۷,۰۱,۱۳۹۰
معروض میدارد
آقاى بهشتى برخلاف بیانیه شما در سپاه پاسداران کاشان صحبت کرده است. دو تخلف: ۱- سخنرانى که در حوزه مسئولیت او نیست (اگر در حزب خود و یا در جمع قضات حرف مىزد، ایرادى نبود) ۲- سخنرانى در سپاه و مداخله در امرى که بایشان راجع نیست. اما صحبت برسر این تخلفها نیست. صحبت برسر خطر بزرگتر است:
بآنها مىگویند، شما سعى کنید امنیت شهر را خود شما بعهده بگیرید و به شهربانى و ژاندارمرى راه ندهید اگرگیرى هم داشتید بگوئید ما رفع مىکنیم (۱).
و یکى از مسوولان ایدئولژى سپاه مىگوید من کسانى را که دانشگاه آمده بودند میشناسم اغلب از پایگاه ولى عصر آمده بودند و مطالب دیگر هم هست که باید خصوصى به شما بگویم (۲).
– و گزارش ترور آقاى ربانى شیرازى را نیز میفرستم، ملاحظه کنید چه کسانى انجام دادهاند (۳).
– و در اهواز دو طلبه را سپاه گرفته و پس از شلاق و زندانى کردن خلع لباس کرده است. و سه روز پیش روحانى دیگرى را نیز مورد انواع ناسزاها قرار داده است.
– آن رفتار کوچ اصفهان با آقاى لاهوتى و در اصفهان با آقاى تهرانى و خود اینجانب،
و این دستورالعمل آقاى بهشتى، معنائى جز تهیه مقدمات قبضه کشور در صورت درگذشت شما ندارد. گزارش دیگرى است از تماس با نمایندگان ریگان در پاریس. اما برکسى که کمى اطلاعات از واقعیتها داشته باشد، روشن است که سپاه امکان کودتا ندارد به بیان دیگر ضد کودتائى بدنبال کودتا بوجود خواهد آمد و داستان این انقلاب را بآخر خواهد رساند (۴).
در این اوضاع و با وجود این خطرها، سال قانون را با توقیف آقاى رضاى صدر شروع مىکنند کارى را که چندین نوبت شروع کردند و براثر مقاومت اینجانب عقب نشستند، اینبار باستناد نامه شما به آقاى مهدوى کنى ولى حتى بدون رعایت آن از نو شروع کردهاند (۵).
براى اینکه بعد نفرمائید که شما تدبیر نداشتید و اینها مواضع را گرفته و جلو آمدند، عرض مىکنم این حد از آزادى مطبوعات هر اندازه ضرر داشته باشد، صد یک خفقان مطبوعات ضرر ندارد. و اگر (بنا) بر خفقان اینجانب است، اینهمه مقدمه چینى نمیخواهد:
– آقایان رادیو و تلویزیون و مجلس و منبر… را در اختیار دارند و اینجانب از حق صحبت محروم میشوم!
– روزنامهها که در واقع هدف همان روزنامه انقلاب اسلامى است، نیز توقیف میشوند، آنوقت در این خفقان آقایان موج ترور راه بیاندازند، چه کسى جرات دم زدن پیدا مىکند و چه بلاهائى برسر کشور مىآید؟
امروز بچههاى ۱۶ و ۱۷ ساله را مىکشند مىگویند تیر کمانه کرد!! چطور است که در دانشگاه پلیس باید بدون باطوم حاضر شود و در جائى دیگر افراد مسلح حق تیراندازى دارند و تیرها هم کمانه مىکنند و درست به قلب و سینه بچههاى مردم میخورند. مسوول این قتلها کیست؟
اینجانب اینگونه تهدید آزادى (که در حداقل وجود دارد) مطبوعات و اشاعه ترور (را) مقدمه خطرهاى بزرگ مىدانم و نمیتوانم درباره آن سکوت کنم. آمادهام سپاه را به نظم آورم بشرط آنکه حمایت بفرمائید لااقل در این حد به افراد شرور میدان داده نشود. و باصرار و قویاً میخواهم که اجازه نفرمائید بنام رفع اختلاف، آزادى مطبوعات پامال شود.
ابوالحسن بنى صدر
۱۸ فروردینماه ۶۰
توضیح:
۱- در این نوار نیز، آقاى بهشتى همان طرح انحلال ارتش و جایگزینى آن با سپاه… را باز مىگوید که به شوراى انقلاب ارائه کرده بود. طرح را در غیاب رئیس جمهورى به شوراى انقلاب داده بود. آقاى مهندس بازرگان به او گفته بود، با این طرح مىخواهید سر رئیس جمهورى را ببرید. اقلاً صبر کنید در حضور او، پیشنهاد کنید.
۲- اشاره است به کسانى که در ۱۴ اسفند به دانشگاه فرستاده شدهاند براى برهم زدن اجتماع مردم در سالروز مرگ مصدق که، درآن، رئیس جمهورى سخن گفت.
۳- آقاى ربانى شیرازى، از روحانیان شیراز بود. افراد سپاه دو بار او را ترور کردند. مأموران ترور بار اول را، هیأت مأمور رسیدگى شناسائى کرد. بعد از کودتاى خرداد ۱۳۶۰، دوباره او را ترور کردند. این بار کشته شد و گفتند بر اثر تصادف کشته شده است. او از حامیان آقاى خمینى بود اما مخالف میدان دادن به سپاه و استبداد حزب جمهورى اسلامى بود.
فایل کامل کتاب نامه ها را برای دانلود زیر متن نامه و بالاتر از عکسهای اصل نامه بگذارید:
http://www.۴shared.com/file/DsXTnKU۷/Banisadr____________.html