چند روز پیش دوباره عاشورا بود. یاد عاشورای 88می افتم. آن روز من به همراه زن و بچه ام رفتیم در صف مردمی که از میدان آزادی تا میدان امام حسین و البته عمدتا در خیابانهای فرعی آن
تجمع اعتراضی می کردند. آن روز تن نظام لرزید! تنها شعاری که مردم می دادند “یا حسین بود” و “یا حجه ابن الحسن ریشه ظلمو بکن”. برخلاف درغ های تلویزیون کسی دست نمی زد. کتک بود و گاز اشک آور و موتوری های باطوم بدست و قمه بدست. بخاطر خانواده و چادر مشکی همسرم و لباس مشکی خودم مامورا فکر کردند من از اصحابخودشونم و گذاشتند از خیابان اصلی آزادی به سمت میدان آزادی بروم. صحنه ای که دیدم هم وحشتتاک بود همه شنیع! لات های انصار حزب الله در گروههای 30-40تایی موتوری. یکی موتور را می راند و یکی هم ترک موتور دو قمه داشتند که به هم می زدند و حیدر حیدر (یعنی علی خامنه ای ) می کردند. می خواستند هم به خودشان روحیه بدهند هم مردمرا بترسانند، اما شک نکنید با همون قمه ها اگر به کسی می رسیدند می زدند. آنوقت گفتند اراذل و اوباش را دستگیر کردیم. خوب کجا بردید؟ گردان انصار حزب ا…؟
یاد خواهرزاده موسوی می افتم که همان روز توسط سرنشین های یکپاترول مشکی ترور شد. بعدا آقای خامنه ای برای ماله کشی روی ماجرا چند نفر را فرستاد برای دلجویی از خانواده اش و اخیرا هم مدعی شده است که تظاهرات عاشورا از جنس دیگری بود و با تظاهرات 3 میلیونی 25 خرداد تهران فرق داشت. البته رقم را ایشان همیشه سانسور کرده و بجای آن می گوید “عده ای”! من از شاهدان تظاهرات عاشورای 88 هستم. گوشت تن نظام هم بوده ام. مثل خیلی از آنها که کشته شدند و یا زندانی اند و یا مثل موسوی و کروبی حبس خانگی. من به چشم دیدم همه آن چیزهائی که دکتر خزعلی پسر آیت الله خزعلی هم دید و چند روز پیش در سایتش نوشت.
مردم حق ندارند بپرسند: شما که می گوئید هواپیمای جاسوسی آمریکا را با سیستم های اطلاعاتی پیشرفته خودتان نشاندید، چطور است که هنوز نتوانسته اید قاتل خواهر زاده موسوی را شناسائی و دستگیر کنید؟