با فرا رسیدن چهلمین سالگرد تاسیس سازمان حزبالله که در تابستان ۱۳۸۲ انجام شد، حومه جنوبی بیروت، پایتخت لبنان شاهد کارزار بزرگ رسانهای و تبلیغاتی است. برنوشتههای گرامیداشت این مناسبت در همه میدانها و خیابانهای شهر به چشم میخورد، در حالیکه تصاویر «عزت و کرامت» دیوارهای ساختمانهای اصلی دفاتر حزبالله را پوشانده است. البته نیازی به تاکید دوباره نیست که کلیه هزینههای این کارزار با دلارهای نقد رژیم جمهوری اسلامی پرداخت شده است، زیرا تاسیس این سازمان، تاریخچه آن و آنچه در طول ۴۰ سال گذشته بر عهده گرفته، به دستور تهران و زیر نظر نیروی قدس سپاه پاسداران جمهوری اسلامی انجام شده است و هدف از آن تامین منافع رژیم جمهوری اسلامی بوده که با اعمال زور و استبداد بر مردم ایران حکومت میکند.
با گذشت کمتر از سه سال از زمان روی کار آمدن حکومت خمینی و در سال ۱۹۸۲، رژیم ایران که سرگرم جنگ با عراق بود به سازمانی نیاز داشت تا سفارتخانههای عراق را در کشورهای مختلف منفجر کند. بعد از این تصمیم رژیم ایران، سفارت بغداد در بیروت هدف حمله قرار گرفت و در حالیکه کارمندان و مراجعان در آن حضور داشتند منفجر شد. البته مبارزه با اشغال اسرائیل که در ظاهر هدف اصلی تاسیس حزبالله اعلام میشود، تنها پوششی برای تبلیغات رسانهای و توجیهی برای بقای این سازمان است.
View this post on Instagram
تشکلهای فلسطینی، لبنانی، لیبیائی، سودانی و سوری بسیاری در آن زمان در لبنان مستقر بودند و این تشکلها در بیان هدفشان مبنی بر مقابله با اسرائیل، پروایی نداشتند و به چندپارگی و تنوع بیشتر سازمانها و شعلهور کردن آتش جنگ بین آنها برای دستیابی به نفوذ و قدرت هیچ نیازی نبود. با این حال، سپاه پاسداران درصدد جذب عناصر مورد اعتماد و وفادار به خود از بین گروههای «فتح»، «السعیقه»، «جبهه دموکراتیک» و «جبهه مردمی»، «جنبش امل» و «امل اسلامی» برآمد و افراد موردنظرش را از میان سازمانهای یادشده انتخاب کرد و آنها را بهدور از الزامهای مبارزه واقعی در برابر تجاوزهای اسرائیل، در چارچوب سازمان «ایرانی» حزبالله که کاملا به تهران وفادار است، قرار داد.
حزبالله سیاست حذف گروههای دیگر را دنبال کرد و در نتیجه، لبنان شاهد جنگهای بسیاری، ازجمله جنگ «اقلیمالتفاح»، جنگ «محله شیعهنشین الشیاح»، جنگ «حومه جنوبی بیروت» و جنگ با جنبش امل بود. سپس، سوریه و ایران دستور جنگ اردوگاهها را صادر کردند تا گروه مخالف (اپوزیسیون) فلسطینی را به یاسر عرفات تحمیل کنند و زمینه تقویت سازمانهای فلسطینی متخاصم را فراهم کنند. همه جنگها و درگیریها به نام حمایت و دفاع از انقلاب فلسطین و با شعار «آمادگی حزبالله برای هموار کردن راه آزادی قدس» انجام شد.
حزبالله با اتخاذ سیاست انحصارطلبی، طرد، انحصار «مقاومت» و مفهوم تحریف شده مقاومت که از وسیعترین اقشار اجتماعی و از مولفههای متنوع جامعه لبنان جدا شده است، برای خفه کردن صدای مخالفان در سراسر لبنان استفاده کرد.
حزبالله به ترور رهبران متحدان «مقاومت ملی» اقدام کرد و مانع مشارکت سایر احزاب و گروهها در «مبارزه» واقعی علیه اسرائیل شد، در حالیکه عملیات سازمانهای مزبور نقش موثری در جلوگیری از نفوذ و حضور اسرائیل در جنوب لبنان، بهویژه در مناطق جزین و نوار مرزی داشت و حتی ایستگاههای رادیویی و مراکز «ارتش لحد» وفادار به تلآویو را هدف قرار میداد.
در مقابل، همه تلاشها و دغدغه حزبالله بر شیوه انحصار مقاومت، درهم شکستن اقتدار آن و زمانبندی عملیات بر اساس دستورهای سپاه قدس متمرکز است و حزبالله تنها آنچه را که تهران با توجه به روابطش با ایالات متحده میخواهد، اجرا میکند. این در حالی است که از زمان ماجرای «ایرانگیت»، پرده از ماهیت واقعی سیاست رژیم جمهوری اسلامی در برابر آمریکا برداشته شده است.
علاوه بر آن، ناسازگاریهای جزئی ایران و سوریه نیز در تصمیمگیریها و مواضع حزبالله منعکس میشود. هرچند تهران با قرار دادن پرونده مقاومت در انحصار حزبالله، سعی کرد متحدانش در منطقه و لبنان را گرد هم آورد، اما لبنان در سال ۱۹۸۷ شاهد حرکتی فاجعهآمیز و شرمآور بود که هرگز از خاطره ملت لبنان فراموش نمیشود. شبهنظامیان وابسته به حزبالله در سال ۱۹۸۷ وارد دبیرستان فتحالله در منطقه البسطه بیروت شدند و نیمی از موی سر، ریش و سبیل سربازان سوری مستقر در آن مدرسه را تراشیدند، سپس آنها را در چنین حالت تمسخرآمیزی به خیابانها بردند، اما عواقب این اقدام شرمآور و انتقامجویی ناعادلانه دستگاه اطلاعاتی سوریه را ساکنان شهر بیروت متحمل شدند و در این حادثه ۲۲ نفر جان خود را از دست دادند. همه اینها به نام «آزادی و مقاومت» و این شعار که «راه قدس از جادهها و خیابانهای بیروت میگذرد» انجام شد.
از سوی دیگر، هرگاه جناحهای وابسته به محور موسوم به «مقاومت» دچار اختلاف و ناسازگاری میشوند، حزبالله رهبران جنبشهای حماس و جهاد اسلامی مانند خالد مشعل، عباس هنیه، حسام بدران، سامی خاطر و ماهر عبید را به لبنان فرا میخواند تا آنها را با یکدیگر آشتی دهد.
حزبالله با توجه به اینکه خود را محور اصلی مقاومت و حامی گروههای فلسطینی میداند، زمینه قاچاق تسلیحات و موشکها را برای آنها فراهم میکند و حتی در اتاق عملیات مشترک در کنار آنها حضور دارد، نقش رهبری را در میان گروههای وابسته به محور مقاومت ایفا میکند.
لبنان همچنین پیامدهای مداخله حزبالله در سوریه را متحمل شد که دلیل اصلی آن عملیات سازمانهای مشکوک سوری در لبنان بود و به قیمت جان بهترین فرزندان ارتش لبنان که برای آزادسازی بخش شرقی کشور از دست نیروهای اطلاعاتی و تروریستی ایران و سوریه میجنگیدند، تمام شد. در مقابل، حزبالله تانکرهای مجهز به دستگاههای تهویه را برای انتقال نیروهای وابسته به داعش و سایر گروههای تروریستی فراهم کرد تا جنگجویان افراطی در شمال سوریه و در نقاطی که رژیم دمشق میخواهد، جابهجا شوند.
سازمان حزبالله با دخالت در امور داخلی برخی از کشورهای منطقه، از جمله سوریه، یمن، بحرین، و عراق به نمایندگی از رژیم ایران، قرار دادن عمدی مراکز آموزشی در اختیار جنگجویان عرب و آفریقایی، ایجاد ایستگاههای رادیویی و تلویزیونی برای آنها در حومه جنوبی بیروت و منطقه بقاع، چاپ اعلامیههای خصمانه علیه نظامهای سیاسی کشورهای متبوع جنگجویان، و قاچاق آنها به کشورهای مزبور، بخشی از پروندههای [درگیریهای] منطقه را بر عهده گرفته است. علاوه برآن، حزبالله از رهبران گروههای شورشی خارجی در لبنان پذیرایی میکند و زمینه اقامت آنها را در کشور فراهم میکند، سپس با استفاده از شعار «مقاومت در برابر عادیسازی روابط با اسرائیل»، همایشهای متعدد «ناسیونالیستی عربی و اسلامی» در لبنان برگزار میکند.
این در حالی است که رهبران جمهوری اسلامی ایران، از یک سو بازگشت به مذاکرات وین را انتظار میکشند و از سوی دیگر، رویای آغاز گفتوگو با هیات آمریکایی در دوحه را در سر میپرورانند و بیصبرانه فرا رسیدن لحظهای را انتظار میکشند که واشنگتن رابطه خود را با رژیم جمهوری اسلامی ایران عادی کند.
در ۴۰ سال گذشته، حزبالله پیوسته شعار «تسلیم یا مقاومت در برابر دشمن» را سر داده و همواره کوشیده است «مبارزه با دشمن» را بر پیشرفت اقتصادی و «هانوی را بر هنگکنگ» ترجیح دهد. دستگاههای تبلیغاتی حزبالله همیشه در تلاش ترویج این ایده بودهاند که باید لبنان در همان مسیری گام بردارد که هانوی در مخالفت با آمریکا برمیدارد. ماشین تبلیغاتی حزبالله همچنان به تبلیغاتش در زمینه لزوم الهامگیری از ویتنام ادامه میداد؛ تا زمانی که ویتنام ضمن اعلام سودمند نبودن ادامه درگیری و جنگ، در صدد گسترش روابط با ایالات متحده و جهان غرب برآمد و اقتصاد خود را به اقتصاد بازار آزاد تبدیل کرد. در نتیجه، ماشین تبلیغاتی حزبالله دیگر از ویتنام و مقاومت آن با آمریکا صحبتی نکرد و در قبال تحولی که در ویتنام به وقوع پیوست، سکوت اختیار کرد.
در حالیکه حزبالله شعارهایی مبتنی بر ترجیح هانوی بر هنگکنگ سرمیداد، رفیق حریری برای بازسازی لبنان و توسعه اقتصاد کشور میکوشید و همین امر، منجر به کشته شدن او و متوقف شدن پروژه «هنگکنگ» در لبنان شد. حزبالله برای نمایش قدرت تسلیحاتی و تثبیت هژمونیاش بر لبنان، راهبرد ترور شخصیتهای مهم لبنان را ادامه داد و کوشید به همه ثابت کند که سرنوشت چهارمین پایتخت عربی را نیروی قدس سپاه پاسداران ایران تعیین میکند و رهبران و نهادهای تصمیمگیری لبنان، از جمله نهاد ریاستجمهوری، جز اینکه ابزارهایی تزیینی برای دکور نظام سیاسی در لبنان باشند، نقش دیگری در تصمیمگیریهای مهم و حیاتی کشور ندارند.
#گزارش_ویژه / نیروهای امنیتی لبنان یک شبکه قاچاق سلاح سپاه برای حماس از ایران در لبنان را کشف کردند که در خدمت پروژه تشکیل حزبالله دوم در لبنان هستند.
فرمانده شاخه فلسطینی سپاه پاسداران در لبنان عملا در شبکه اجتماعی، از وعده چهل ساله برای تامین مالی حزبالله سخن گفته.… pic.twitter.com/jw0a3AxQeR— Iran Briefing (@irbriefing) September 10, 2023
حزبالله لبنان در سالهای گذشته جامعهای نظامی و ایدئولوژیک ایجاد کرده است که به شدت به نظم و تنوع سلاحهای آن، از جمله موشک، پهپاد، و خودروهای زرهی، وابسته است. این جامعه دارای انبارهای سلاح، مراکز آموزشی، سنگرها، تونلهای مختلف، بیمارستانهای سیار، و آمبولانسها است. افزون برآن، سازمانهای دیگری نیز، مانند مدارس «طلایهداران مهدی»، نیروگاهها، انبارهای کالا و مواد غذایی، نهادهای ساختمانسازی و تهیه و تولید مبلمان، و بانکهای اعتباری مانند موسسه «قرض الحسنه»، به منظور تعمیق وابستگی ایدئولوژیک و وفاداری بیشتر این جامعه با تهران، ایجاد شدهاند. از سوی دیگر، حزبالله پیوسته میکوشد تا از طریق نیروهای موسوم به «سرایای مقاومت لبنان»، با گروهها و فرقههای دیگر لبنان نیز ارتباط برقرار کند و حمایت آنها را جلب کند.
در این دوره از تاریخ لبنان، حزبالله در ظاهر طبقه سیاسی حاکم را به فساد متهم میکرد، در حالیکه در ازای سکوت دولت در قبال سلاحهای آن و تکرار این سخن که «سلاحهای حزبالله یک مسئله منطقهای است که دولت توانایی کنترل آن را ندارد»، حزبالله خود حامی اصلی فساد در کشور بود. حزبالله از پوشش طبقه سیاسی فاسد که در سایه قرارداد مارمیخائیل با جریان ملی آزاد لبنان به رهبری میشل عون به اوج رسیده بود، سود بسیاری برد.
این پوشش ننگین باعث شد که حزبالله میلیاردها دلار به لبنان آسیب برساند و شهروندان این کشور را از آرامش، رفاه، و شادی بازدارد. حزبالله، در حالیکه همواره مدعی است که از لبنان حمایت میکند، در تخریب اقتصاد، کاهش شدید نرخ برابری ارز، و انزوای لبنان از کشورهای منطقه و جهان، نقش فعال و گستردهای ایفا کرده است. افزون برآن، حزبالله در این دوره دست به اقدامهای نظامی متعددی زد که اقتصاد لبنان را به شدت تحت فشار قرار داد. در سال ۱۹۹۳، حزبالله «جنگ هفتروزه» را آغاز کرد. سپس، در آوریل ۱۹۹۶ آتش جنگ «خوشههای خشم» را برافروخت و این جنگ، زمینه را برای وقوع جنگ ژوییه ۲۰۰۶ (که پیامدهای منفی آن تاکنون هم ادامه دارد و منجر به تخریب زیرساختهای کشور شده است) فراهم کرد.
سازمان حزبالله به خسارتهای میلیارد دلاری که برای لبنان به بار آورد، اکتفا نکرد، بلکه کوشید از هرگونه تغییر و تحولی که هدف آن ایجاد اصلاحات، تامین امنیت، و سوق دادن کشور به سمت پیشرفت باشد، جلوگیری کند. به همین منظور، حزبالله نخست در برابر جنبشهای مردمی که خواستار اصلاحات بودند، شیوه ارعاب و خشونت در پیش گرفت و آنها را به شدت سرکوب کرد، سپس در انتخابات گذشته در ازای حمایت از طبقه حاکم فاسد، نامزدهای وابسته به حزبالله را تحت لوای «نمایندگان مردم» وارد مجلس لبنان کرد.
با این حال، واقعیت این است که سازمان حزبالله، بهرغم تلاشهایی که در طول ۴۰ سال گذشته انجام داده است، جز نزدیک به ۳۰ درصد از شیعیان لبنان، دیگر هیچ حامی و طرفداری ندارد.
حزبالله به ظاهر در قالب «جبهه مقاومت در برابر اسرائیل» شکل گرفت تا اهداف رژیم جمهوری اسلامی را برآورده کند. بنابراین، هرگاه سیاست رژیم ایران ایجاب کند، حزبالله شعار مقاومت با اسرائیل را سر میدهد، اما اگر تهران با توجه به تحولات بینالمللی منافعاش را در خطر ببیند، حزبالله حتی در برابر تجاوزهای آشکار اسرائیل سکوت اختیار میکند و هرگز لب به سخن نمیگشاید.
حزبالله با کمک رژیم جمهوری اسلامی ایران در طول ۴۰ سال گذشته کنترل لبنان را بهتدریج در دست گرفت، تا اینکه در سال ۲۰۱۵ مشاور خامنهای، بیروت را جزو پایتختهای عربی تحت کنترل ایران اعلام کرد و وضعیت لبنان در همه عرصهها چنان به وخامت گرایید که به بحران کنونی منجر شد.
در اینجا پرسشهایی مطرح میشود که باید به آنها پاسخ داد. آیا همه شیعیان لبنان از حزبالله حمایت میکنند؟ چند درصد از شیعیان لبنان خود را وابسته به حزبالله میدانند؟ انتخابات اخیر از چه واقعیتی پرده برداشت؟
حزبالله همواره در تبلیغاتش ادعا میکند که اغلب شیعیان لبنان به حزبالله و سیاستهایش وفادارند و برخی دیگر به جنش امل که متحد نزدیک حزبالله است وفادارند؛ به این معنی که دوگانه شیعی حزبالله و جنبش امل از همه شیعیان کشور نمایندگی میکنند. در حالیکه این ادعا عاری از حقیقت است و انتخابات ۲۰۲۲ واقعیت را برای همه آشکار کرد.
بر اساس اطلاعات رسمی، ۵۳.۵ درصد از شیعیان لبنان در انتخابات ۲۰۲۲ شرکت کردند و از آنجا که حزبالله در مناطقی که تحت تسلط آن است به مخالفانش اجازه نامزدی و رقابت در انتخابات را نمیدهد، پس میتوان گفت که ۴۶.۵ درصد شیعیان انتخابات را تحریم کردهاند.
بر اساس گزارش یک پژوهش منتشر شده در وبسایت معتبر و پرمخاطب لبنانی «اساس»، آمار و ارقام به دست آمده نشان میدهد که از مجموع ۵۳.۵ درصد رایدهندگان، حدود ۸۷.۶۵ درصد آنها به ائتلاف دوگانه شیعی (حزبالله و جنبش امل) رای دادهاند و از مجموع ۸۷.۶۵ آرای کسب شده، ۶۵.۲ درصد آرا به حزبالله و ۳۴.۷ درصد آن به جنبش امل تعلق میگیرد؛ به این معنی که نامزدهای هر دو حزب ۴۶.۹ درصد از آرای رایدهندگان شیعه در لبنان را به دست آوردهاند. در نتیجه، ۳۰.۵ درصد آرای شیعیان را حزبالله به دست آورده است در حالیکه ۱۶.۴ درصد دیگر را جنبش امل کسب کرد.
البته شمار آرای که حزبالله و جنبش امل در انتخابات اخیر به دست آوردهاند، رقم بزرگی است که نمیتوان تاثیر آن را بر جامعه لبنان کماهمیت تلقی کرد، بهویژه اینکه حزبالله حدود ۳۰.۵ درصد آرای شیعیان لبنان را به دست آورده است.
با این حال، چرا حزبالله ادعا میکند که نماینده اکثریت شیعیان لبنان است؟
برای یافتن پاسخ قانعکننده به این پرسش، ایجاب میکرد که با محمد برکات، روزنامهنگار شیعه مخالف که گزارش «اساس میدیا» را تهیه کرده و مقالهای را نیز با عنوان «حزبالله نماینده تنها ۳۰ درصد شیعیان است» نوشته است، صحبتی داشته باشم. در این گفتوگو او با اشاره به این ادعا گفت: «تبلیغات پیوسته حزبالله مبنی بر اینکه این سازمان نماینده اکثریت جامعه شیعه لبنان است، باعث میشود شهروندان شیعه لبنانی که در خارج از کشور بهسر میبرند، احساس ناتوانی و درماندگی کنند». او افزود: «هنگامیکه یک فرد شیعه این تصور را داشته باشد که ۹۵ درصد شیعیان از حزبالله حمایت میکنند و جزو تنها پنج درصد شیعان مخالف دیدگاهها و تصمیمگیریهای حزبالله است، بنابراین، فرد یادشده خود را در اقلیتی میبیند که نمیتواند نقشی در تغییر اوضاع کشور ایفا کند. در نهایت، فرد مزبور سکوت اختیار میکند و برای همیشه به چرخه سکوت میپیوندد.»
محمد برکات خاطر نشان کرد که الیزابت نوئل نیومن، جامعهشناس آلمانی و محقق علوم سیاسی در مورد اهمیت اکثریت و اقلیت در یک جامعه میگوید: «فردی که دیدگاهش را با دیدگاه اکثریت جامعه متفاوت ببیند، همواره سعی میکند سکوت اختیار کند»، بنابراین، تبلیغات حزبالله مبنی بر اینکه این سازمان نماینده اکثریت شیعیان است، یک خطر جدی برای جامعه لبنان محسوب میشود که در هر دو سطح خارجی و داخلی بر اوضاع کشور و آینده آن تاثیر میگذارد. این امر در سطح داخلی باعث میشود که دهها هزار شهروند لبنانی با این تصور که نمایندگان مجلس از پیش تعیین شدهاند و تلاش برای تغییر وضعیت کشور سودی در پی ندارد، از رفتن به پای صندوقهای رای و دست زدن به فعالیتهای سیاسی خودداری کنند.
او افزود که تبلیغات حزبالله مبنی بر اینکه ۹۵ درصد شیعیان لبنان از حزبالله حمایت میکنند در سطح خارجی باعث میشود که حتی جهان عرب و جامعه بینالمللی نیز متقاعد شوند که هیچ امیدی برای ایجاد تغییر در جامعه شیعه لبنان وجود ندارد و در نتیجه، هیچگونه تلاشی برای حمایت از ملت لبنان و جلوگیری از گسترش پروژه سیاسی تهران در لبنان صورت نگیرد.
بهطور فشرده میتوان گفت که حزبالله با هیچ حسابی اکثریت جامعه شیعه لبنان را تشکیل نمیدهد، بهویژه اینکه حزبالله سازمانی سراپا ایرانی است در حالیکه ۷۰ درصد شیعیان لبنان را ملیگرایان تشکیل میدهند. در واقع، شیعیان لبنان در وضعیتی مشابه وضعیت ناامیدکننده مردم سرکوبشده ایران به سر میبرند، اقلیتی که بر کشور حکم میرانند پیرو آخوندهای رژیم ایراناند، در حالیکه اکثریت شیعیان لبنان «ولایت فقیه» را رد میکنند.
*بدیع یونس