ایران بریفینگسیدجواد متولی – در دوره اول و دوم ریاست جمهوری “محمد خاتمی” که به دوران «اصلاحات» مشهور است نیز، سپاه پاسداران بیکار ننشست و تلاش کرد تا نیروی اطلاعاتی موازی با وزارت اطلاعات با عنوان “معاونت اطلاعات سپاه” ایجاد نماید. معاونتی که بعدها در دوره ریاست جمهوری “محمود احمدی نژاد” به سازمان اطلاعات سپاه پاسداران تغییر ماهیت داد. این نیروی اطلاعاتی، ضمن فشار بر نیروهای سیاسی، بازداشت و حتی ترور آنها سعی در فلج کردن هواداران دولت اصلاحات داشت. سپاه انتقاد از عملکرد دولت هفتم و هشتم در بخش فرهنگ را نیز در پروژه سیاسی خود علیه این دولت قرار داده و آن را دنبال نمود. مداخله سپاه در عرصه فرهنگی
ضرب و شتم مهاجرانی و نوری:
چراغ سبز سپاه به “انصار حزب الله” به عنوان بازوی عملیاتی سپاه پاسداران برای حمله سازماندهی شده به مراکز فرهنگی از جمله حمله به کتابفروشی، آتش زدن انتشارات مرغ آمین، جلوگیری از نمایش فیلم در سینماها و کنسرت های موسیقی، ضرب و شتم و ترور نویسندگان و نیز ضرب و شتم وزرای دولت اصلاحات (عطاءالله مهاجرانی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و عبدالله نوری وزیر کشور) آن هم در دانشگاه تهران و هنگام برگزاری نماز جمعه، از جمله پروژه هایی بود که در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی، در دستور کار سپاه قرار گرفت. در واقع تریبون های نماز جمعه در این دوره برای به هیجان آوردن گروه های فشار و فراهم آوردن آتش تهیه فعالیتهای آنان، نقش عمده ای را ایفا کردند. م
رشد نسبی مطبوعات پس از دوره ای طولانی از خفقان در دوره اصلاحات و مطرح شدن نقدهای جدی علیه باندهای قدرت و نیز ولایت فقیه، گروه های قدرت را بر آن داشت که ضمن هشدار فیزیکی، “عبدالله نوری” و “عطاء الله مهاجرانی” را با عاقبت سیاست های خود رو به رو کنند. ضرب و شتم این مسئول دولت هفتم به همراه عبدالله نوری وزیر کشور در روز روشن و در محوطه برگزاری خطبه های نماز جمعه تهران، رویدادی بود که دیگر برای کمتر کسی در گمانه همدستی سپاه وگروه های فشار از یک سو و نهاد نماز جمعه از سوی دیگر تردیدی باقی گذارد؛ چرا که بر اساس عرف جمهوری اسلامی محافظت از مسئولان نظام برعهده «سپاه حفاظت انصار المهدی» می باشد.
درگیری نیروهای انصار حزب الله با این دو وزیر دولت جمهوری اسلامی در روز جمعه 13 شهریور1377 از خیابان طالقانی منتهی به دانشگاه تهران محل اقامه نماز جمعه آغاز شد؛ درگیری که به افتادن عمامه از سر عبدالله نوری و اصابت مشت و لگد به سر و صورت و شکستن انگشت مهاجرانی انجامید. حمله فیزیکی ای که البته هیچ گاه انصار حزب الله مسئولیت آن را بر عهده نگرفت.
“عبدالحمید محتشم” سرکرده شناخته شده این گروه در رابطه با این حمله گفته است: « اینها [مهاجرانی و نوری] در آنجا خدم و حشمی همراه نداشتند و دو نفر بودند و افراد معترضی نیز نسبت به عملکرد آنها در آنجا حضور داشتند، ولی در این قضیه به نظر من بیشتر سعی شد که یک مظلومنمایی صورت بگیرد و شانتاژ تبلیغاتی ایجاد شود و اینکه احیانا چند تا مشت و لگد خورده باشند غیرقابل پیشبینی نیست. در این جریان انصار دخالتی نداشت، ولی اگر آنها میخواستند بگویند که چه کسانی این اقدام را انجام دادند، برایشان کاری نداشت و مثل آب خوردن بود. البته نمیدانم اطلاعات این کار را کرد یا نه. بالاخره این همه افراد مختلف اطلاعاتی، انتظامی و حکومتی در نماز جمعه هستند و میتوانستند پیدا کنند که چه کسانی بودند، ولی در این قضیه ایجاد مظلومنمایی بیشتر به دردشان میخورد تا اینکه پیگیری کنند. من نمیدانم که شکایت کردند یا نه، ولی باز هم میگویم تشخیص اینکه چه کسانی بودند کار دشواری نبود.» همین صحبت های گرداننده اصلی انصار حزب الله گواه خوبی است بر عدم اراده نهادهای اطلاعاتی نسبت به پیگیری ماجرا و دستگیری آنها که به طور مشخص همکاری با این گروه فشار به حساب می آمد.
از این جا به بعد تریبون های نماز جمعه وارد فاز جدیدی شده و به میدانی باز برای تاخت و تاز گروه های فشار نه فقط علیه شهروندان عادی جامعه که در برابر دو نفر از وزرای دولت تبدیل شد. عدم برخورد با آمران و عاملان این اتفاقات نشانه واضحی از حمایت و رضایت کامل «اتاق فکر و تصمیم گیری» بود. در واقع فرماندهان سپاهی و ائمه جمعه که توسط رهبری منصوب می شوند، نمی توانستند بدون رضایت او اقدام نموده باشند. مداخله سپاه در عرصه فرهنگی مداخله سپاه در عرصه فرهنگی مداخله سپاه در عرصه فرهنگی
قدرتمند شدن اطلاعات موازی:
در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی، اگر چه روند قدرتمند شدن معاونت اطلاعات سپاه آغاز شده بود اما بخش مهمی از فعالیت سرکوب منتقدان به دست نیروهای وزارت اطلاعات انجام می شد. این وزارتخانه که تا پیش از قتل های زنجیره ای به دست باندهای محافظه کار مدیریت می شد، بعد از این پروژه نیز حذف مخالفان را به دیگر نهادهای اطلاعات موازی سپرد. یکی از این نهادها “اداره اماکن نیروی انتظامی” بود که با همکاری معاونت اطلاعات این نیرو، پروژه ارعاب نویسندگان و هنرمندان را بر عهده گرفت.
سردار “محمدباقر قالیباف” که تازه از فرماندهی نیروی هوایی سپاه پاسداران به فرماندهی پلیس کشور رسیده بود، با بکارگیری همکاران سابق خود در اداره اماکن نیروی انتظامی، در کار آزار و اذیت روشنفکران ید طولایی پیدا کرد. پیش از آن البته یک خطابه توجیهی دیگر در تریبون های نماز جمعه نیاز بود.
پیش از این “علی خامنه ای” یکم اردیبهشت ماه 1379 ضمن دیدار با مدیران مطبوعات با هجوم به مطبوعات دگراندیش و تقسیم مطبوعات کشور به سه دسته گفته بود: «ديدگاه من درباره گروه اوّل اين است: فضای کشور را فضای تشنّج مطبوعاتی قرار ندهند…نظامی را که قبول دارند، تضعيف نکنند. اين،جايز نيست…گاهی تهمت می زنند که چنين مطبوعاتی، دولتی هستند و از دولت دستور می گيرند. کأنّهُ، دستور گرفتن از دولت، بد و ناپسند، امّا دستور گرفتن از دشمن خوب و پسنديده است. اما از مطبوعات قسم دوم، بنده به عنوان مسئول کشور عرض می کنم: هيچ گونه انتظاری نداريم…اما دسته سوم، وضعشان فرق می کند…اوّلاً در مطبوعاتی که معاند با نظام جمهوری اسلامی هستند، عناصر نامطمئن زياد است. اگر هم واقعاً بعضی از افراد که در اين قسم مطبوعات حضور دارند، بنا ندارند با دستگاه در بيفتند؛ اما وجود آدمهای ناباب در تشکيلاتشان، حتمی است. ما در اين تشکيلات آدمهايی را می شناسيم که سابقه ی آنها به کلّی غير قابل اعتماد و سالب اطمينان است. در اين تشکيلات، عنصر يا عناصری با گرايش مارکسيستی قوی حضور دارند که شناخته شده اند…در ميان اينها کسانی بودند که گرايشهای مارکسيستی تندی داشتند و با همين گرايشهای مارکسيستی، بنای همکاری با ساواک را گذاشتند و يا در دفتر فرح کار می کردند.»
بعد آن با اشاره رهبر و ائمه جمعه بود که نیروهای اطلاعاتی موازی به جستجوی سرنخ «چمدان پولهای امریکایی» رفتند و در گام بعدی “سعید مرتضوی”، در مقام قاضی دادگاه مطبوعات توقیف فله ای مطبوعات را با تعطیلی 17 عنوان روزنامه و مجله کلید زد. نهادهای موازی اطلاعاتی بر حسب این سخن رهبری و موج اتهاماتی که در تریبون های نماز جمعه به روزنامه نگاران وارد می شد، ابتدا به دنبال همکاران “فرح پهلوی” و کمونیست ها در دفاتر روزنامه ها گشتند و سپس اداره اماکن نیروی انتظامی به نیابت از سپاه پاسداران، به تهدید و احضار هنرمندان و نویسندگان روی آورد. در مسیر این اتهامات بود که مرحوم “سیامک پورزند” بازداشت شد و پس از ماهها انفرادی و بازجویی، مجبور به اعتراف تلویزیونی گردید.
احضار “آیدین آغداشلو” نقاش و گرافیست، “معصومه سیحون” نقاش، “سیامک پورزند” منتقد سینمایی، “داریوش شایگان” فیلسوف، “نعمت اله جهانبانويي”، “محمدعلي سفري”، “علي دهباشي”، “يونس شکرخواه”، “نوشابه اميري”، “هوشنگ اسدي”، “اميد روحاني”، “هوشنگ گلمکاني”، “ناصر زرافشان”، “بهرام بيضايي”، “فيروز گوران”، “بهروز غريب پور”، “کاوه گلستان”، “سکينه حيدري” و “فرهاد بهبهاني” از روزنامه نگاران و هنرمندان و روشنفکران مطرح کشور، تنها بخش کوچکی از پروژه ارعاب و وحشت فعالان فرهنگی از سوی تنها اداره اماکن نیروی انتظامی در دوران فرماندهی سردار قالیباف بود.مداخله سپاه مداخله سپاه مداخله سپاه مداخله سپاه مداخله سپاه مداخله سپاه مداخله سپاه مداخله سپاه مداخله سپاه مداخله سپاه مداخله سپاه مداخله سپاهمداخله سپاه مداخله سپاه مداخله سپاه مداخله سپاه مداخله سپاه مداخله سپاه