
ایران بریفینگ / احمد میرعمادی نماینده خامنه ای در استان لرستان ۳۰ تیر در یک جلسه اداری مدعی شده «ائمه جمعه زبان گویای مردمند». پیش از او نیز کاظم صدیقی امام جمعه تهران گفته بود «مردم با دیدن عمامه به یاد مهربانی میافتند».
اینکه در ماههای اخیر معممین بلندپایه که در میان دیگر همصنفیهای خود برجستهتر و صاحبنفوذ بیشتری در حکومتاند چنین در کلام و سخن تلاش میکنند پایگاه خود بین توده مردم را محکم نشان دهند تردیدها در مورد این ادعاها را دو چندان میکند. به قول معروف «چیزی که عیان است، چه حاجت به بیان است؟»
در ایران سهم زیادی از بودجه کشور به بنیادها و سازمانهای زیر نظر روحانیون سرازیر میشود. اگر چه بسیاری از مناصب سیاستگذاری و حکومتی در اختیار آنهاست اما مسئولیت عواقب کار آنها بر عهده آنها نیست.
در واقع روحانیون با اعمال نفوذ در جامعه همچون امر به معروف و نهی از منکرهایی که در روزهای گذشته توسط طلبه ها و روحانیون انجام گرفته و یا اظهار نظرهای ائمه جمعه و جماعات اگر چه جامعه را با بحران شدیدی رو به رو می کنند اما عواقب آن هیچ وقت متوجه آنها نمی شود ضمن آنکه اعتبار و جایگاهشان نیز دیگر مثل گذشته نیست.
این بیاعتباری خودش را در مسائل مختلف از جمله حجاب بروز میدهد. در واقع آنچنان نفوذ روحانیت در جامعه کم شده که حتی برای اعمال بایدها و نبایدهایی که پیاده شدن آنها در حکومت دینی مبنای شرعی دارد نیز به مشکل خوردهاند.
در مورد ادعای اینکه ائمه جمعه زبان گویای مردماند کافیست به آنچه آنها میگویند دقت شود.
به عنوان مثال “احمد علمالهدی” نیز در جمعه ۲۸ تیرماه در مشهد گفته بود «انقلاب کردیم که سنگلاخ جلو پای امام زمان را جمع کنیم. او تاکید کرد سنگلاخ سر راه امام زمان البته آمریکا، استکبار و صهیونیست بوده».
در شرایطی که درد جامعه مشکلات اساسی است که نه تنها دولت بلکه نظام از برآورده کردن آنها عاجز است «یاوه» تحویل مردم میدهند. در چنین شرایطی جامعه از آنها رویگردان میشود و در نتیجه آنها برای پیاده کردن و اجرای احکامشان بدون اتکا به قوه قهریه یعنی نیروی انتظامی و سپاه پاسداران نمیتوانند آنچه ماموریت و در سر دارند را در جامعه پیاه کنند.
مشکل پنهان و اساسی دستگاه روحانیت این است که به میزانی که بودجه برای ارتزاق میگیرد بازدهی ندارد و اتفاقا از اجرای آنچه به عنوان ماموریت به طور سنتی برعهده دارد عاجز شده است و از شواهد پیداست به تدریج نیروهای انتظامی و بسیج و سپاه به این باور رسیدهاند که روحانیون «مفتخوری» میکنند و چون در جامعه خالی از اعتبار شدند برای پلیس دردسر سازی میکنند و آنها رامقابل مردم قرار میدهند.
شمار زیادی از پرسنل نیروی انتظامی و حتی سپاه پاسداران که درجه داران و کارمندان آن نهادها هستند اتفاقا از طبقه متوسط جامعه هستند و می بینند که چگونه آنها فرمان می دهند و اینها اجرا می کنند و سرمایه ها در اختیار آنهاست و از همین روست که از روحانیون و نظام شاکیاند. آنها نیز جیبشان خالی است و معیشتشان با مشکل روبروست اما میبینند که دردسر اعمال قانون با آنهاست و پولها سر سفره روحانیون.