اختصاصی ایران بریفینگ /امیر فرشاد ابراهیمی / هومن رسولی / همه چيز از آنجا شروع شد که در تونس محمد بوعزيزی دستفروشی جوان، خود را به آتش کشيد…
کمی بعدتر بهمن ۸۹ در حالی فرا رسيده بود که چند روز قبل از آن، زين العابدين بن علی در ۱۴ ژانويه پس از بيش از دو دهه در نتيجه اعتراضات گسترده مردم تونس از قدرت کناره گرفت و به عربستان سعودی گريخت.
کمی آنطرف تر ميدان آزادی يا همان ميدان تحرير قاهره پايتخت مصر، محل استقرار دهها هزار معترضی شده بود که برکناری حسنی مبارک را فریاد می زدند.

بهار عربی مهمترین اتفاق قرن اخیر در جهان عرب و دنیای اسلام است
در همين روزها بود که دو کاندیدای پیشین ریاست جمهوری، و دو مخالف دولت محمود احمدی نژاد در ايران، مير حسين موسوی و مهدی کروبی، در نيمه بهمن ماه ۸۹، شانزدهمين روز از اين ماه، در نامه ای خطاب به وزیر کشور، خواستار دريافت مجوز راهپیمایی در روز ۲۵ بهمن و در حمايت از انقلاب های مردم مصر و تونس شدند. تونس خاستگاه شورشهایی شد که جهان اسلام و عرب را در بر گرفت .
این اعتراضات به بهار عربی مشهور شد و دامنه اعتراضات حتی به ایران هم کشید،جمعیت معترض به نتایج انتخابات مناقشه آمیز ریاست جمهوری ایران در ۲۵ بهمن به حمایت از بهار عربی به خیابانها ریختند. سخت ترین سرکوب و خونین ترین تجمع در این روز رقم خورد.
مسير اين راهپيمايي نيز حد فاصل ميدان امام حسين تا ميدان آزادی انتخاب شده بود. مسيری که يادآور تظاهرات مسالمت آميز روز ۲۵ خرداد ۸۸ در تهران بود که گفته می شد بين صدها هزار تا ۳ ميليون نفر در آن شرکت کردند.
چند روزی از اين درخواست مجوز آقايان موسوی و کروبی گذشته بود، درخواستی که در آن به اصل بيست و هفتم قانون اساسی اشاره می شد که می گويد:« تشکيل اجتماعات و راهپیماییها، بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است».
روزنامه كيهان تحليلی تند بر اين درخواست نوشت و بازهم موسوی و کروبی را به همکاری با سازمان های جاسوسی آمريکا و اسرائيل متهم کرد.پنج روز بعد در حالی که در ايران مراسم روز بيست و دوم بهمن در حال برگزاری بود، در شمال آفريقا، در مصر، بيش از سه دهه حکومت حسنی مبارک، به پايان رسيد.
اما همچنان در ايران پاسخی به درخواست راهپیمایی مسالمت آميز در روز ۲۵ بهمن داده نشده بود و تنها فشار بر فعالان سیاسی افزايش میيافت.
چندين نفر از طیف های مختلف فعالان در روزهای منتهی به ۲۵ بهمن بازداشت شدند؛ از وزير دولت محمد خاتمی تا فعالان اجتماعی و دانشجويی.کسانی چون کوروش زعيم از جبهه ملی، تقی رحمانی از ملی مذهبی ها، عبدالله ناصری از اعضای شورای مرکزی مجاهدین انقلاب اسلامی و…..

راهپیمایی میلیونی ۲۵ بهمن در تهران
سرتيپ حسين همدانی فرمانده سپاه تهران اولین پاسداری بود که در این روز خبر سرکوب عمومی داد .همدانی اعلام کرد که با هرگونه تحرک معترضان در روز ۲۵ بهمن ماه برخورد خواهد کرد.

حسین همدانی فرمانده میدانی سرکوب اعتراضات تهران در سال ۱۳۸۸ بود
اين اظهار نظرها در حالی بيان شد که مهدی کروبی چند روزی بود که به شدت از سوی ماموران امنیتی تحت فشار بود و سحام نيوز، پايگاه خبری حزب اعتماد ملی از قطع ارتباطات اين رييس پيشين مجلس شورای اسلامی و کاندیدای ریاست جمهوری تا روز ۲۵ بهمن ماه خبر داد.
اما تنها ساعاتی مانده به روز ۲۵ بهمن، سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز اميد اعلام کرد که مردم با توجه به درخواست مجوز رهبران مخالفان دولت به خیابانها خواهند رفت.
روز ۲۴ بهمن ۸۹ در حالی به پايان رسيد، كه اينترنت و شبکه های اجتماعی ای مثل فيس بوک، مملو از شعارها و تبليغات برای تظاهرات سکوت روز ۲۵ بهمن بود و با فرا رسيدن شب، مردم در برخی نقاط شهر تهران بار ديگر بر روی بام خانه هايشان رفته و فرياد الله اکبر سر دادند،همانند آنچه که در روزهای پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ می کردند.
در چنين فضايی بود که ۲۵ بهمن ۸۹ از راه رسید، روزی که با عنوان «آخرين حضور ملموس خیابانی جنبش سبز» از آن ياد می شود.

راهپیمایی ۲۵ بهمن در حمایت از بهار عربی در تهران برگزار شد
اگرچه، تعداد ويديو ها و تصاوير ارسالی ای که مردم معترض ثبت کرده و بر روی شبکه اينترنت قرار می دادند با آنچه در ماه های پس از انتخابات رياست جمهوری رخ می داد، قابل مقايسه نبود.
اين اعتراضات محدود به تهران نشده بود، و عليرغم حضور گسترده نيروهای امنيتی در شهرهای مختلف، همچون اصفهان، شيراز، رشت ، بابل و کرمان نيز مردم به خيابان آمدند.
عصر اين روز گزارش ها و تصاویری نيز از شليک گاز اشک آور و گلوله های ساچمه ای برای پراکندن معترضين و ضرب و شتم آنها توسط نيروهای امنيتی مخابره شد. اگرچه باید یادآوری کرد که پس از انتخابات رياست جمهوری۸۸، پوشش رسانه ای رخدادهای خیابانی در تهران به شدت مشکل شده بود و خبرگزاری های مستقل بين المللی هم بر روايت شاهدان عينی در گزارشهايشان استناد می کردند.
گزارشهای پس از بيست و پنجم بهمن ماه حاکی از بازداشت دهها نفر بود که نام رامين پرچمی بازيگر سينما و تلويزيون نيز در ميان آنها دیده می شد. همچنين نام دو نفر به عنوان کشته شدگان روز بيست و پنجم بهمن ماه ۸۹ ثبت شد.
صانع ژاله و محمد مختاری که خبرگزاری های نزديک به دولت تلاش کردند صانع ژاله را يک بسيجی معرفی کنند که در اين تظاهرات کشته شده است.
اما گزارش هايی ديگر صانع را يک فعال جنبش سبز و از پيروان آيت الله حسينعلی منتظری معرفی می کردند. خبرگزاری فارس همچنين روز ۲۷ بهمن خبر تشييع جنازه محمد مختاری، جوان بيست و دو ساله را در حالی منتشر کرد که او را شهيد اغتشاشات اخير خواند و گفت به دست عوامل منافقین کشته شده است. ادعایی که توسط خانواده و دوستان محمد مختاری رد شد و او را حامی جنبش سبز خواندند.
حالا این ناآرامیها مانند یک حریق زود گستر به سرعت بخش اعظم جهان عرب را فرا گرفت و در ظرف چند ماه چندین حکومت این منطقه را سرنگون کرد.
سوریه نیز همچون خیل عظیمی از کشورهای عربی و اسلامی که از دیکتاتوری رنج می برند به بهار عربی پیوست.
زمستان سال ۱۳۸۹، یعنی در ماههای اولیه بهار عربی که که هنوز سوریه از امواج آن در امان بود، بشار اسد با قاطعیت گفت که سوریه به لحاظ مناسبات دولت و ملت کشوری متفاوت از کشورهای بحرانزده عربی است و دامنه این امواج هیچگاه به آن نخواهد رسید.

محمود چهارباغی فرمانده توپخانه سپاه پاسداران از اولین فرماندهان ارشد سپاه است که به سوریه رفت
با بروز اولین اعتراضها در سوریه در اسفند ماه همان سال، ارتش و نیروهای امنیتی تلاش کردند که با سرکوب کامل آن، همچنان پیشبینی اسد را واقعی جلوه دهد. اما روند حوادث به مسیر دیگری رفت و یکی از خونینترین و ویرانگرترین و پرهزینهترین و در عین حال پیچیدهترین جنگهای داخلی تاریخ معاصر را رقم زد.
۹ ماه پس از شروع جنگ داخلی در سوریه، در آبان ۱۳۹۰ اسد در اولین مصاحبه مطبوعاتی خود با یک رسانه خارجی (ساندی تایمز) درباره این جنگ، ابایی نکرد اعتراف کند که «در هفتههای اول اشتباه کردیم و در کاربرد خشونت علیه معترضان و “عدم تفکیک” میان آنها به راه خطا رفتیم». او مدعی شد که «سوریه به راه سایر رهبران سرسخت و واقعیت گریز عربی نرفته و در مقابله با اعتراضها به سرعت به اصلاحات روی آورده است.»
شدت سرکوب نیروهای رژیم اسد که با توهم نسبت به رضایت مردم اصلاً بروز اعتراض و شورش را منتفی میدانستند و برای مدیریت معطوف به پاسخگویی به مطالبات آمادگی نداشتند از یک سو، و کمدامنگی و محدودیت اصلاحاتی که رژیم اسد شروع کرد بیش از پیش بر شدت اعتراضات و درگیریها افزود و در عین حال، کشورهای منطقه و قدرتهای بزرگ هم ابایی نکردند که در چارچوب رقابتهای خویش مناقشه داخلی سوریه را به صحنهای برای تسویه حساب بدل کنند و بلافاصله به تسلیح مخالفان و سرازیر کردن سیل اسلحه به این کشور دست بزنند.
در همین چارچوب بود که ندا و صدای مخالفان دیرین و دمکرات رژیم اسد که بر خشونتگریزی و بازینکردن در زمین حکومت فرامیخواندند کمتر و کمتر شنیده شد.
در چنین حال و هوایی جمهوری اسلامی ایران و جمهوری عربی سوریه که با هم پیمان امنیتی دارند به چاره ای عاجل اندیشدند ، که البته عاجل هم نماند.

خامنه ای قاسم سلیمانی را به نزد اسد فرستاد
خامنه ای به بازوی سرکوبگر بین المللی خود دستور داد که به سوریه برود و اسد را از سرنگونی نجات دهد
نیروهای سپاه پاسداران به سوریه رفته بودند برای نجات اسد این حضور از دید ناظران بین المللی و رسانه ها پنهان نماند اما جمهوری اسلامی همچنان حضور نیروهای خود را تکذیب می کرد ، مدتی بعد تنها پذیرفت که مستشارانی را برای عمران و آبادانی سوریه به این کشور اعزام کرده و کمی بعد هم پاسداران خود را تنها بازنشستگانی از سپاه معرفی کرد که برای زیارت شامات به سوریه رفته اند .
اما کمی بعد ارتش آزاد سوریه که شکل گرفته از نظامیان مخالف اسد بود جمعی از این به ظاهر زوار را به اسارت گرفت .
در میان آنها سرداران سپاه و پاسداران نیروهای زمینی و قدس بودند ، همگی مسلح و بعضا با احکام ماموریتی،جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران همچنان حضور نظامی خود را تکذیب می کردند.

چهار باغی به صراحت گفته است خامنه ای به او و سلیمانی فرمان داد بروند برای نجات بشار اسد
خامنهای در سخنرانی خود مدعی شد که حضور جمهوری اسلامی در منطقه صرفاً جنبه مستشاری و معنوی دارد، ولی همان آماری هم که مراجع رسمی تا سال ۱۳۹۵ از تعداد «شهدای حرم» منتشر میکردند و بعداً به دلیل حساسیت عمومی آن را متوقف کردند، نشاندهنده شمار بالای قربانیان در میان نیروهای اعزامی به سوریه است.

اولین واکنش سپاه پاسداران به کشته شدن پاسداران در سوریه
تلاش روزنامه سپاه برای القای این که از سال ۱۳۹۵ این رقم از دو هزار نفر حداکثر شاید به ۲۵۰۰ نفر رسیده باشد کمتر نسبتی با واقعیت دارد، چرا که از یک سو از ۱۳۹۵ ایران بیش از پیش در همراهی و توافق با روسیه در عرصه میدانی جنگ سوریه حی و حاضر بوده است و شدت جنگ هم ابعادی فراتر از سالهای اولیه داشته است.
از دیگر سو، خود عدم ارائه آمار از سال ۱۳۹۵ و نیز شمار بالای تشییع جنازه «شهدای حرم» در پنج سال گذشته در شهرهای ایران هم ناقض این ادعاست که گویا آمار این «شهدا» از سال ۱۳۹۵ صرفا چند ۱۰ نفر افزایش یافته است. این نیز هست که از آمار مربوط به از کشتهشدگان افغانتبار که در قالب »گردانهای فاطمیون و زینبیون« با بسیج و مدیریت تهران به جنگ سوریه برده شدهاند هم اطلاع دقیقی در دست نیست.
جمهوری اسلامی در سالهای گذشته حضور فشرده و مؤثر در صحنه نظامی و امنیتی سوریه و در جنگ داخلی این کشور را در راستای تامین امنیت ملی کشور معرفی کرده که «اگر آنجا نمیرفتیم میبایست با خطر داعش در کنار مرزهای خودمان روبهرو شویم»

قاسم سلیمانی به صراحت اعلام کرد تجربه حسین همدانی در سرکوب اعتراضات ایران در سوریه بسیار به کار آمد
حضور مؤثر ایران در بحران سوریه البته از همان ماههای اول ناآرامیها در این کشور و به طور قطعی و جدی در دیماه ۱۳۹۰ با محوریت و ماموریت ویژه سرتیپ حسین همدانی شروع شد که قاسم سلیمانی خود او را به دمشق برد و برای حکومت اسد ماموریتش را توضیح داد.
مهم ترین نکته اما این است :
در این تاریخ که حالا دیگر بسیاری از فرماندهان سپاه پاسداران پذیرفته اند حضور نظامی شان در سوریه از این تاریخ بوده ، تاریخی که البته در آن زمان هیچ اثری از داعش که سال ۱۳۹۵ برآمد، نبود و آن گونه که خود همدانی شرح داده است که این مأموریت سپاه و بسیج در سوریه با مدیریت او عمدتاً برای حفظ «محور مقاومت»، «برقرار ماندن امکانات مقابله با استکبار» و به خصوص حراست از پل ارتباطی با حزبالله لبنان به عنوان «بالاترین محصول و ثمره انقلاب اسلامی در منطقه» بوده است.
مصطفی صدر زاده یکی از صدها پاسداری است که به سوریه رفته بود برای حفظ حکومت اسد . قاسم سلیمانی درباره او بسیار گفته است….

مصطفی صدر زاده از پاسداران نیروی قدس سپاه و از فرماندهان میانی سپاه در سوریه
اکنون پس از چند سال ویدیویی انتشار یافته که حاوی صحنه هایی است بشدت دلخراش کننده ، او مخالفان اسد را از زندانهای امنیتی سوریه تحویل گرفته است و به قتلگاه می برد،ویدیویی از جنایت هولناک علیه تعدادی شهروند سوری که طی آن مصطفی صدر زاده با همراهی چند افسر امنیتی سوری به ۴۱ غیرنظامی چشمبسته و با دستبند شلیک کرده و سپس اجسادشان را روی هم انباشته و آتش میزند.
این ویدیو همانند جنایت کشتار و سوزاندن غیرنظامیان توسط گروه داعش، از وحشتناکترین ویدیو هایی است که جنایات رژیم اسد و شبهنظامیان فرقهای حامی آن را آشکار میکند.
ویدیو مذکور همچنین بخشی از شکنجه، کشتار، ظلم و آوارگی مردم سوریه طی سالهای اخیر را برملا میکند.