
امیر فرشاد ابراهیمی / ایران بریفینگ / اولین مرگ مشکوک فرماندهان نظامی جمهوری اسلامی مربوط است به محمدولی قرنی در سوم اردیبهشت ۱۳۵۸، گفته میشود گروه فرقان او را ترور کرده است، گروهی که هیچگاه ماهیت آن مشخص نشد و اتفاقاً بسیاری از سران جمهوری اسلامی نیز در سالهای اولیه انقلاب توسط همین گروه کشته شدهاند.
محمدولی قرنی نخستین رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران بود. او که از فرماندهان ارشد و امرای ارتش دوران پهلوی دوم بود پس از کودتای ۲۸ مرداد به ریاست رکن دوم ارتش شاهنشاهی رسید، در مهرماه سال ۱۳۳۶ موفق به اخذ درجه سرلشکری شد و حدود دو دهه بعد در اوج انقلاب بار دیگر وارد کارزار شد و به هواداران روحالله خمینی پیوست و پس از انقلاب فرمانده ارتش شد و در سر تغییرات عالیای برای ارتش انقلابی داشت که به سرعت نیز حذف شد.
ترور قرنی به گروه فرقان نسبت داده شد ، گروهی که هیچ وقت ماهیت آن مشخص نشد، تنها شاهد این ترور محسن شجاعی، راننده و محافظ سپهبد قرنی، بود .
اظهارات متناقض وی جای بسیار تامل داشته و دارد ، او از نحوه ترور قرنی در کتاب «مرزبان؛ زندگینامه شهید قرنی»: اینگونه میگوید: «یک روز متوجه شدم یک گروه نقاش به خانه ایشان آمده تا جاهایی از منزل را رنگ کند. به نقاش گفتم: شما که دارید اینجا کار میکنید، مواظب باشید که یکوقت در حیاط را باز نکنید. کُلتم کنارم بود و لب حوض نشسته بودم. یکی از نقاشها روی نردبان بود و دیگری هم داشت نقاشی میکرد. یک پسربچه هم همراهشان بود که سطلها را تمیز میکرد.

تیمسار یک سینی چای آورد. گفتم: اینها که بالا نشستهاند، مدام دارند ما را کنترل میکنند؛ منظورم کسانی بودند که از بالکن یکی از اتاقهای هتل واقع در روبهروی خانه مشرف بودند.( هتل رستوران جم تهران که گفته می شود تروریست های محمدولی قرنی از بالکن آنجا منزلش را تحت نظر داشتند، درحالیکه این هتل اصلا بالکن ندارد) تیمسار قرنی گفت: تو چقدر به اینها گیر میدهی… حدود ۸: ۳۰ و ۹ صبح بود، همینطور که داشتیم چای میخوردیم در خانه را زدند تا من بلند شوم که در را بازکنم، پسربچهای که کمک نقاشها بود، بیاختیار دوید و در را باز کرد. تا من بیرون برسم، یکی از آنها، اسلحه کلاشینکف را زیر گلویم گذاشت. کُلتم که کالیبر ۴۵ داشت را از من گرفت و با ضربهای خشابش را بیرون پراند و خشاب را گوشه باغچه انداخت و کُلتم را پرتاب کرد طرف دیگر حیاط…
مهاجمین مرا هُل دادند و به رویم رگبار بستند، من هم اشهدم را خواندم و به دیوار چسبیدم. فقط مدام میگفتم: تو را به خدا به تیمسار کاری نداشته باشید، آدم خوب و خیرخواهی است. گفتند: ساکت شو حرف نزن و بعد داخل خانه دویدند. دو تیر شلیک کردند و سوار موتور شدند و بهسرعت از محل رفتند…»

همین روایت را اگر سطر سطر آن را نگاه کنیم و اینکه آن رگباری که به سوی محافظ گرفتهاند چرا به او اصابت نکرد و یا اینکه آن هتل اصلا بالکن ندارد و یا بر فرض اگر از پنجره اش مشرف بودهاند چرا دیگر به داخل خانه هجوم آوردند، چرا اسلحه محافظ را (در آن سالها که هر اسلحه برای گروههای تروریستی گرانبها بود) با خود نبردند ودر آن لحظات چگونه توانسته هم اسلحه کلاش را به سوی او نشانه ببرد و هم خشاب کلت را دربیاورد (و اصلا چرا؟) و دهها سؤال دیگر مطرح میشود.
مرگهای مشکوک فرماندهان نظامی در جمهوری اسلامی اگرچه با قرنی آغاز شد اما پایان نیافت و تا امروز نیز ادامه یافته .
این سلسله نوشتار را در #ایران_بریفینگ و شبکه های اجتماعی می توانید با #مرگهای_مشکوک_نظامیان دنبال کنید.
عکسها و اسناد کمتر دیده شده از شهید قرنی






