تاریخ انتشار: ۲۸ بهمن ۱۳۸۹
سرکوب بی سابقه
سرکوب های تازه حکومتی از جهاتی بی سابقه محسوب می شود. اعضای مجلس شورای اسلامی این بار با راهپیمایی در صحن علنی شعار مرگ بر موسوی و مرگ بر کروبی سر داده اند. گروهی از لباس شخصی ها هم امروز در شهر قم تجمع کرده و علاوه بر شعار علیه رهبران جنبش سبز شعار مرگ بر هاشمی داده اند. این شعارها از رادیو- تلویزیون جمهوری اسلامی پخش شده است و مجریان این رسانه نیز گزارشهایی حاوی شعارهای مرگ بر موسوی و کروبی را قرائت کرده اند. حمله تبلیغاتی علیه رهبران مخالف حکومت با حمله گروهی از لباس شخصی های بسیجی به منزل “مهدی کروبی” و فرزندش “حسین کروبی” نیز توام بوده است. “فاطمه کروبی” همسر مهدی کروبی در نامه ای به “علی لاریجانی” با کودکانه و مذبوحانه خواندن این اقدام ها گفته که چنین تلاش هایی در اراده همسرش برای ایستادگی بر مطالبات جنبش سبز خللی وارد نخواهد کرد. لباس شخصی ها و روحانیون وابسته به آیت الله مصباح یزدی همچنین در شهر قم محل درس دو مرجع تقلید مستقل یعنی “آیت الله وحید خراسانی” و “آیت الله شبیر زنجانی” را اشغال کرده و مانع از برگزاری کلاس های درس آنان شده اند. در همین حال “غلامحسین محسنی اژه ای” دادستان کل کشور نیز در اظهاراتی از بازداشت رهبران جنبش سبز در آینده نزدیک خبر داده است و “علی رازینی” معاون حقوقی قوه قضاییه هم با ادعایی مشابه محاکمه میرحسین موسوی و مهدی کروبی را قطعی اعلام کرده است. این هجمه تبلیغی و سیاسی بی سابقه در شرایطی است که رهبران جنبش سبز به دلیل حصر خانگی امکان تماس با بدنه جنبش را ندارند. آنها تنها در پیام های کوتاهی از حضور مردم در راهپیمایی 25 بهمن تقدیر کرده و انتشار این پیام ها نیز بر آتش عصبانیت حکومت افزوده است.
ریسک پر هزینه
نگرانی از شرایطی که رهبران جنبش سبز در آن بسر می برند با گذشت زمان بیشتر و بیشتر می شود. با گذشت سه روز از آغاز حصر خانگی میرحسین موسوی هنوز خبری از وضعیت او و همسرش زهرا رهنورد منتشر نشده است. فرزندان موسوی در گفتگویی با جرس اعلام کرده اند که ماموران امنیتی حتی اجازه ورود آنان به خانه پدری شان را نمی دهند. . آنها در شرایط نامعلومی بسر می برند و در شبکه های اجتماعی جنبش سبز بحث های فراوانی در این باره مطرح است که اگر حکومت تصمیم به بازداشت میرحسین موسوی و مهدی کروبی بگیرد چه واکنشی باید به این اقدام نشان داد. برخی کنشگران معتقدند که در حال حاضر باید منتظر تصمیم حکومت ماند و برخی دیگر هم برنامه ریزی برای اعتراضهای تازه را پیشنهاد می کنند. با توجه به فضای سنگین تبلیغاتی و سیاسی که حکومت علیه رهبران جنبش ایجاد کرده بعید است که تصمیم درباره نحوه برخورد با آنان فرایندی طولانی را طی کند. ناظران می گویند اگر حکومت در آینده نزدیک اقدام به بازداشت رهبران جنبش نکند احتمال دست زدن به این اقدام در روزهای بعد ضعیف تر و ضعیف تر خواهد شد. از دید تحلیلگران، حکومت نسبت به عواقب چنین عملی آگاهی دارد و از اعتراض سراسری هواداران جنبش در هراس است بنابراین بعید است که به آسانی ریسک بازداشت رهبران جنبش را بپذیرد.
فشار بر میانه روها
فشارها علیه رهبران جنبش سبز به نیروهای تندروی حاکمیت این فرصت را نیز داده است که دست به تعیین تکلیف درونی بزنند. آنها به محافظه کاران نسبتا میانه رو فشار آورده اند که علیه راهپیمایی 25 بهمن ماه هواداران جنبش سبز موضع گیری کنند. برخی چهره ها نظیر “محمد باقر قالیباف”،” محسن رضایی” و “علی اکبر ناطق نوری” تحت تاثیر این فشارها اقدام به اعلام موضع علیه جنبش کرده اند. آنها در ماه های پیش از سوی تندروها متهم می شدند که بصیرت لازم را برای دفاع از نظام ندارند. موضع گیری کنونی آنها با آب و تاب در رسانه های حکومتی بازتاب یافته است. خبرگزاری فارس در خبری با عنوان ” قوه قضاییه باید با مسببین فتنه اخیر برخورد کند ” به نقل از علی اکبر ناطق نوری آورده است که ” فتنهگران در حساسترين شرايط خاورميانه، عملي ضدانقلابي انجام دادند و خوراك تبليغاتي براي دشمنان ايران و اسلام فراهم كردند.” در خبری دیگر به نقل از محمد باقر قالیباف نیز آمده که “اطلاعیه موسوی برای راهپیمایی 25 بهمن یک حرکت ضد انقلابی بوده” است. محسن رضایی هم در سخنانی گفته است که ” بحث ولایت فقیه برای ما حیثیتی است و حادثه 25 بهمن یادآور ارتداد جبهه ملی است ” این سخنان گرچه نتیجه فشار شدید بر محافظه کاران میانه رو جهت حمایت صریح از رهبر جمهوری اسلامی است اما نشان می دهد که آنان نسبت به شکنندگی قدرت آقای خامنه ای تا چه حد احساس خطر کرده اند. تمرکز شعار صدها هزار شهروند معترض در راهپیمایی 25 بهمن بر کناره گیری آقای خامنه ای از قدرت و مقایسه او با دیکتاتورهای به تازگی ساقط شده خاورمیانه جوی از نگرانی را بر جناح حاکم ایران مستولی کرده است. آنها حالا می خواهند با دامن زدن به سرکوب ها جلوی بروز اعتراض های بعدی را بگیرند.
رییسی که خواهان مرگش هستند
در میان گروه ها و چهره هایی که به دفاع از رهبری آقای خامنه ای طی روزهای اخیر موضع گیری کرده اند موضع مجلس خبرگان رهبری از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این مجلس بر اساس ماهیت خود وظیفه عزل و نصب و نظارت بر رهبر را عهده دار است اما طی سالهای فعالیت خود کوچکترین انتقادی از عملکرد رهبری نداشته و صرفا به تعریف و تمجید از او پرداخته است. بیانیه اخیر این مجلس در محکومیت راهپیمایی 25 بهمن نیز از این قاعده مستثنی نیست. در این بیانیه با نام بردن از رهبران جنبش سبز به عنوان ” سران فتنه ” ادعا شده که آنان بهترین خدمت را به آمریکا و اسراییل کرده اند. مجلس خبرگان قرار است در شانزدهم اسفند ماه آینده نیز اقدام به تشکیل جلسه علنی دهد. با توجه به بالاگرفتن فشارها علیه آیت الله هاشمی رفسنجانی رییس این مجلس انتظار بروز تنش هایی جدی در نشست آتی خبرگان دور از ذهن نیست. لباس شخصی ها در تجمع های روزهای اخیر شعار مرگ بر هاشمی سرداده اند و تندروهای حاکم هم مترصد فرصتی هستند که وی را از جایگاه ریاست خبرگان که مسوولیت عزل و نصب رهبر را به عهده دارد برکنار کنند.
افشای دو رویی حکومت
سرکوبهای بی سابقه علیه رهبران و کنشگران جنبش سبز با حساسیت فراوانی در رسانه ها و نهادهای بین المللی دنبال می شود. برخی دولت ها نیز در حمایت از مطالبات دموکراسی خواهانه مردم ایران به تقبیح سرکوبهای حکومتی پرداخته اند. سخنگوی “آنگلا مرکل” صدراعظم آلمان در اظهاراتی گفته است ” ما از دولت ایران می خواهیم مردم ایران را از همان حقوق و آزادی هایی محروم نکند که به خاطر آنها به تازگی به مردم مصر تبریک گفته است” لارنس کانون” وزیر خارجه کانادا نیز در اظهارتی مشابه گفته که کشورش عمیقا نگران خشونت های سرزده از سوی مقام های ایرانی علیه تظاهرات صلح آمیز معترضان در تهران است.” او گفته “این دورویی در درخواست مقام های ایرانی که خواستار دموکراسی در مصر هستند و همان درخواست ها در ایران را سرکوب می کنند، عمیقا مایه تشویش است.” هر چند بعید به نظر می رسد تقاضای دولت های خارجی تاثیری در اراده جمهوری اسلامی برای دست برداشتن از سرکوب ها علیه جنبش سبز داشته باشد اما عدم صداقت تهران در قبال تحولات منطقه را به افکار عمومی جهان ثابت می کند. از دید ناظران بخش عمده عصبانیت حاکمان جمهوری اسلامی در حال حاضر ناشی از برملاشدن سیاست دوگانه شان در عرصه داخلی و خارجی است. آنها آشکارا از مقایسه شدن با دیکتاتوری های ساقط شده تونس و مصر ابراز خشم می کنند اما با اعمال سرکوبهایی به مراتب شدیدتر از دیکتاتورهای سابق این کشورها خود را در مرکز حساسیت افکار عمومی جهان قرار داده اند.