ایران بریفینگ:موضوع نظامیان در ایران و طرح این نظر که «بخش نظامی حاضر درساخت قدرت درایران بر خلاف مصر، ترکیه، پاکستان و . . . بخش مستقلی نیست و در عرصه سیاسی تحت سلطه بیت قرار دارد» و این نکته که« تغییر تناسب قوای سیاسی بین پول نفت و زور نیروی انتظامی- امنیتی – قضایی که در اختیار بیت است و جنبش سبز ازطریق وزنه نظامی و نظامیان نخواهد بود و بر عهده توان مند شدن جامعه مدنی و فعل وانفعالات داخل قدرت وتاثیرات فضای بین المللی است» ، جای مکث و تأمل دارد.
ساختارنظامیان مصر و ترکیه مشابهت های فراوانی با هم دارد از قبیل حاکم بودن ایدئولوژی ناسیونالیستی بر آموزش و قوانین درونی آنان ویا جایگاه شان در قانون اساسی کشورشان بعنوان یک ارتش حرفه ای و مدرن که قراردادهای آموزشی، امنیتی و کمک های مالی و تسلیحاتی از طرف غرب و بخصوص آمریکا دارند وهم چنین حضور ارتش ترکیه بعنوان یکی از ارتش های عضوسازمان ناتو. اما این وضع هیچ تعارضی با کنترل این دو ارتش توسط بنیان گذاران اش چون آتاتورک و جمال عبدالناصر و بعد جانشیان آنان ندارد. در ترکیه ترکیب احزاب حاکم درمسیری گاه تعاملی و گاه تعارضی با ارتش به وضعیت کنونی رسیده که ارتش به سود دموکراسی عقب نشینی های استراتژیک نموده و نیز ارتش مصر از زمان جمال عبدالناصر و بعد سادات و حسنی مبارک تحت فرماندهی دیکتاتور قرار داشته و تا بی طرفی و قطع روابط بورکراتیک با دیکتاتورپیش رفتند . جنبش مصر جدا از فشار آمریکا و لابی با شورای فرماندهی ارتش مصر به پیروزی در این مقطع نرسید.
هم چنین فشارهای غرب و اتحادیه اروپا بر نهادمند شدن رویکرد سیاسی ارتش به عنوان پیش شرط عضویت ترکیه در این اتحادیه موجب عقب نشینی ارتش ترکیه بسود دموکراسی وعدم مداخله در ساختار سیاسی کشورشد که عامل مهمی در گذار به دموکراسی در ترکیه امروزی و نیزپیشروی جنبش مردم مصر- و با درجاتی پایین تر از کشور ترکیه – بوده است.
مسئله ارتش پاکستان و جایگاه آن در ساختار قدرت قدری پیچیده است و بحث طولانی تری را میطلبد . اماهمین قدر باید توجه کرد که علی رغم پیوندهای مالی- اطلاعاتی- تسلیحاتی ارتش پاکستان با آمریکا این ارتش به دلیل چند جنگ با هند و بنگلادش و درگیری پایان نیافته اش بر سر موضوع کشمیر و نیز ارتباط وسیع ایدئولوژیک آن با عربستان و همکاری و حمایت گسترده این کشور در دوران جنگ سرد و کمک به مجاهدان افغان در جنگ و پیروزی آنان بر شوروی و ساختار بشدت قبیله ای جامعه پاکستان و معدن پایان ناپذیر بنیاد گرایی اسلامی در این کشور ، بخش مهمی از ارتش پاکستان بخصوص بخش اطلاعاتی آن در وحدت ایدئولوژیک – تشکیلاتی- تسلیحاتی با جریان پان اسلامیسم پاکستان ( تا منتها الیه افغانستان)قرار دارد که آمریکا نیز تاکنون نتوانسته حتی بعد خروج ارتش روسیه از افغانستان به یک وحدت سیاسی کارکردی وتاثیر گذاری تعیین کننده و همسویی استراتژیک با این ارتش و حتی احزاب سیاسی پاکستان برسد.
ارتش در پاکستان برفراز احزاب سیاسی قرار دارد و شخصیت مستقلی برای خودش قائل است و دیپلماسی و بازیگری سیاسی از مهارت های مهم این ارتش است و هنوزنه گامهای جدی به سود دموکراسی در پاکستان برداشته و نه تاکنون به یک وحدت تمام عیار و استراتژیک با غرب و آمریکا رسیده است . این ارتش در مجموعه ای از شکافهای – قومی- سیاسی با احزاب و جامعه مدنی پاکستان و آمریکا بند بازی می کند. اما یقیناً با عقب نشینی وباز تعریف مجدد ارتش پاکستان و تبدیل شدن به ارتشی که داعیه سیاسی کاری، منافع کلان اقتصادی واهداف ایدئولوژیک نداشته و به وظایف حرفه ای عام ارتش های مدرن تحول پیدا کند؛ پاکستان گامی بزرگی به سوی دموکراسی بر خواهد داشت .
پس از یک جهت عمده هم ردیف نمودن ارتش های ترکیه و مصر با ارتش پاکستان خطائی تحلیلی است و در نتیجه گیری ما را به اشتباه می اندازد.
مقایسه این ارتش ها با نظامیان ایرانی – که اینجا منظور سپاه پاسداران است – وطرح عدم نقش سیاسی این نهاد در ایران و تحلیل آن صرفاً بعنوان یک نهاد فرمان بر بیت و یا عامل شارژ روحی آن در مواقع بحران ها ؛ سبب غفلتی بزرگ از موانع گذاربه دموکراسی در ایران با شرایط خود ویژه ای که ما داریم ، می شود.
در جای جای ادبیات گذار به دموکراسی و تجربه موج سوم آن در کشورهائی که به دموکراسی رسیده اند نقش ارتش ونهادهای سرکوب بسیار تعیین کننده بوده است . در گذارهای مختلف یا ارتش اعلام بیطرفی نموده یا نهاد اصلی سرکوب نظامی دچار دو دستگی و نافرمانی گشته و قادر به ایفای وظایف نشده و یا به جنبش اعتراضی مردم پیوسته است. در عموم گذارهای شکست خورده عمده دلیل عدم پیروزی جنبش های گذار بی طرفی یا دچار انشقاق نشدن و تمرد نکردن بخشهائی تعیین کننده از ارتش ونیروهای نظامی بوده است. در عصر مشروطیت تعادل قوای نظامی دولت حاکم( قزاق ها) بامبارزین مشروطه بر اساس برتری ادوات رزمی ساده و قابل دسترس مردم بوده است مثلاً تفنگ در برابرتفنگ و یا توپ که در اختیار قوای سرکوب دولتی بوده که براحتی قابل تهیه برای مبارزین یا غنیمت گرفتن از قوای دولتی بوده است.
در عصر جنبش های رهائی بخش مسلحانه و دوران جهان دو قطبی پیروزی های جنبش ها به اتکای حمایت های قطب غربی یا شرقی از این جنبش ها بوده و ایجاد تعادل و توازن قدرت به پشتوانه این حمایت ها بوده است .
اما در دوران کنونی و رشد شگفت انگیزتکنولوژی در عرصه میلیتاریزم و برتری بی رقیب دولت ها بر مردم غیر نظامی اساساً فاز مبارزات مسلحانه و ایجاد توازن قوای نظامی از دستور کار مبارزات مردمی خارج شده است و اساس مبارزات دوران جدید مبارزات مدنی ، غیر قهر آمیز، نافرمانی مدنی و ایجاد شکاف در ارتش و بی طرفی و یا اعلام همبستگی آن طی مبارزاتی با روش مسالمت آمیز، اقناعی است و سرریز تحولات اجتماعی به درون نیروهای حافظ نظم موجود مسیر گذرا به دموکراسی را هموار می نماید.
در خصوص نظامیان موجود در ایران این نکته هیچ گونه استقلال سیاسی از بیت ندارند و غیر از وظایف سرکوب نقش روحیه افزایی به بیت را اجراء می کنند محل تردید و تأمل است .روند شکل گیری نظامیان جدید ایران بعد از انقلاب وسیر آن تاکنون ما را به جایگاه مهم این نیروی جدید( سپاه) می رساند نه به این که نیرویی بی اختیار و فرمان بر بیت باشند بلکه شریک اول قدرت در ایران اند و در وحدت و مشارکت فعلی شان با بیت هسته سخت قدرت حاکم برایران را تشکیل می دهند.
جایگاه نظامیان و امنیتی ها درتشکیلات بیت رهبری نظام
آقای خامنه ای بعد از کسب مقام رهبری محل استقرار خود را نه در جماران بلکه در منطقه پاستور قرار داد و تقریبا از هیچکدام از مقامات روحانی وحتی غیر روحانی بیت آقای خمینی در ترکیب بیت خود و اداره آن جذب نکرد. آقای خمینی اصولاً بعد از مهاجرت از قم به تهران و استقرار در جماران تا پایان حیات خود درهمین منطقه امور مملکت را می چرخاند و در امور نظامی خصوصاً جزئیات آن وتعیین مقامات نظامی نقشی ایفاء نمی کرد و هرگز بعنوان فرماندهی کل قوا در اموراجرائی تشکیلات نظامی ارتش و سپاه و بسیج مداخله نمی نمود و این امر را از طریق جانشین فرماندهی کل قوا پیش می برد و به دلیل جایگاه بی بدلیل خود نیروهای نظامی نقش فرمانبری محض داشتند و حافظ کل روحانیت و نظام بودند و حلقه اصلی قدرت ایشان، آقای سید احمد خمینی و سایر روحانیونی چون رفسنجانی – خامنه ای- اردبیلی بودند و مدیر داخلی بیت ایشان روحانیون دیگری چون انصاری و توسلی غیره بودند یعنی حلقه قدرت اصلی ایران در آن مقطع نقش تعیین کننده و کاریزماتیک خود ایشان به علاوه روحانیت نخبه سیاسی بود و اهرم اجرایی و حفاظتی قوای نظامی و امنیتی در خدمت این حلقه قرار داشتند.
با رهبر شدن آیت الله خامنه ای ایشان چندین روحانی امنیتی از وزارت اطلاعات برای اداره بیت را انتخاب نمود مثل آقای گلپایگانی بعنوان رئیس دفتر و نیز آقای حجاری بعنوان مسئول امنیتی بیت که از وزرات اطلاعات به بیت ایشان منتقل شدند . درهمان چند روز اول انتخاب شدن ایشان به رهبری فرمان لغو فعالیت کمیته ادغام ارتش و سپاه را بدون سرو صدا صادر نمود . این موضوع در خاطرات آقای رفسنجانی آمده است.
از دوره جنگ آقای خامنه ای تمام هزینه قسمتی از سپاه پاسداران مثل سپاه پانزدهم را خود متقبل می شد و از همان دوره و سالهای پایان یجنگ ایشان اعلام کرد که تا پایان جنگ و پیروزی رزمندگان اسلام از جبهه های جنگ خارج نخواهد شد. ایشان بعنوان نماینده آقای خمینی در شورای عالی دفاع آشنایی مملوسی با امور نظامی کسب می کند و در تمام دوران حضور در جبهه ها رابطه نزدیک وشخصی با فرماندهان اصلی سپاه برقرار می سازد.
دیدار چند روزه ایشان از کره شمالی و جذابیت نظام آهنینی که ارتش این کشوراز خود به نمایش می گذارد و نیز وفاداری و ذوب شدگی این ارتش در رهبری الگوئی درذهن ایشان بوجود می آورد که حتی در یکی از نمازهای جمعه شرحی از سفرخود به کره شمالی داده و از انظباط آهنین و ذوب شدگی ارتش کره در رهبری تجلیل می کند. ایشان بعد از رهبر شدن در کلیه امور نظامی مداخله و در تعیین فرماندهی نیروها نقش بی همتای خود را نشان میدهد . اما به دلیل عدم شخصیت کاریزمای ایشان نسبت به آیت الله خمینی (که حتی شورای بازنگری قانون اساسی مجبور میشود برای جبران این کسری بحث ولایت مطلقه فقیه و افزایش اختیارات قانونی و لغو شرط مرجعیت برای رهبر شدن رادر قانون اساسی بگنجاند) وی سعی نمود به جز وظایف روزانه رهبری سنت دید و بازدیداز نیروهای نظامی و شرکت در مانورهای نظامی و نصب درجه های نظامی و بعد سفرهای استانی را پایه گذاری نماید. بعد از برکناری محسن رضایی و جایگزین نمودن فرمانده جدید تغییرات گسترده ای در قسمتهای فرماندهی بوجود آورده وبا گماردن دوستان و نزدیکان و وفاداران خود در این سمت احاطه کاملی برسپاه ایجاد کند. ظاهراً به پیشنهاد آقای هاشمی و آمادگی سپاه این نیرو به روند کار و سازندگی قدم می گذارد و اولین پروژه های عمرانی در قالب سد سازی به سپاه و قرار گاه خاتم الانبیاء محول می شود. این موضوع یعنی ورود سپاه به پروژه سدسازی آگاهانه و با اهداف دور اندیشانه ای صورت می گیرد. سد سازی در جهان امروز ازپروژه های سنگین هزینه بر عمرانی است که بسیاری از مشاغل و تخصص های دیگر را لازم دارد و گردش های سنگین مالی دور این پروژه بوجود می آورد و از دید افکار عمومی نیز کاری بسیار عام المنفعه می باشد . چرا که هم برق تولید می کند و هم زمینهای پایین دست کشاورزی را به زیر کشت می برد .اما تجربه جهانی نشان میدهد و در همین ایران طبق آمارهای وزارت نیرو میزان تولید برق از سدها و روش برق آبی چیزی کمتر از ده درصد تولید برق می باشد و با توجه به قرار گرفتن ایران در نزدیکی خط استوا در این نقطه تبخیر آب در پشت سد به میزان پنجاه درصد می باشد ونیز تاثیر آن بر زیر کشت رفتن زمین های پایین دست خارج از هزینه و فایده آن است .تخریب محیط زیست و عدم مطالعات علمی کافی، از بین رفتن رودخانه ها وتغییراکوسیستم طبیعی منطقه مثل خشک شدن دریاچه ارومیه به دلیل سد سازی های بی رویه ازعوارض سد سازی در ایران است وحتی تا تخریب بسیاری از بناها و منطقه های تاریخی نیز پیش رفته است .
اما انتخاب سد سازی باعث گرفتن بودجه از وزارت خانه نیروبعنوان یکی از چهار وزارتخانه پولساز و ایجاد رشته ای از تخصص های گوناگون می شود ونیز ورود تکنولوژیهائی که از خارج باید خریداری شوند و نیز هیمنه و عظمت و شکوه و افتخاری که برای مجریان آن به ارمغان میاورد و سر پل ورود به سایر عرصه های اقتصادی می شود و عوارض سد سازی های غیر علمی آن هم در کشور کم آبی چون ایران به محاق می رود. ایران به متولی گری قرار گاه خاتم افتخار می کند که دومین قدرت سدسازی جهان است در حالی که سد سازی تقریبا پروژه ای منسوخ شده در جهان
می باشد و در دهه گذاشته کشور آمریکا محبور شده که دهها سد خود را تخریب نماید وجالب این است که توسط ایرانی ها قنات بزرگی را در ایالت کالیفرنیا به طول دویست کیلومتر بسازد.
به هر حال شروع سد سازی قرار گاه خاتم آستانه ورود آن به سایر بخش های اقتصادی کشور و وتسخیر کامل چهار وزارتخانه پول ساز نفت، نیرو،راه و مخابرات گردید .بخش مهمی از انگیزه های تقویت روز افزون سپاه سیاسی وجهت جایگزینی جناح کارگزاران سازندگی به نمایندگی هاشمی رفسنجانی در مرحله اول وبعد هم ایجاد اسکله های غیرقانونی برای بلعیدن بازار و قطع کردن رابطه سنتی میان بازار و روحانیت سنتی مستقل بوده است ..
از زمان رهبری آقای خامنه ای تاکنون چند اتفاق بنیادین درساختار قدرت بوجود آمده است. نخست اینکه مداخله گسترده ای در حوزه های علمیه و ازکار انداختن بخش سنتی و مستقل حوزه بعمل آمده است. با تغییر جهت سیستم آموزشی به سوی اهداف نظام به سرکوب بخش روحانیت و مرجعیت مترقی امل طیف مرحوم منتظری و . .. پرداخته و دست به کاهش چشمگیر درآمدهای بیوت مراجع و وابستگی شدید مالی آنان به بودجه های دولتی وقطع کردن رابطه سنتی میان بازار و روحانیت زده اند . ورود انواع و اقسام کالاهای خانگی ومصرفی از طریق اسکله های سپاه به بازار ایران و اعلام ورود رسمی بسیج به عرصه بازار خرده فروشی و راه اندازی سیصد فروشگاه زنجیره ای نشان از تصمیم نظامیان – با حمایت بیت – در اشغال همه عرصه های اقتصادی از کلی و جزئی دارد.
در پیوند قدیمی بازار با روحانیت تردیدی نیست و اینکه بازارخود در آغاز از پایه های تشکیل جمهوری اسلامی با رهبری روحانیت بوده است . ولی هرگز کسی سخن از پیوند بازار و نظامیان نکرده است . حرکت جناح نظامی در مشارکت با بیت و اقدام چندی پیش آنان برای افزایش مالیات از در آمد بازاریان و تضعیف آنان تنها بخشی از یک پروسه بود که نظامیان در دراز مدت برای کنار نهادن روحانیت سنتی و غیر وابسته به حاکمیت و کنترل یاری دهنده اقتصادی این بخش از روحانیت را دارد . بیت و نظامیان وارد پروسه ای شده اند که قرار است حکومت اسلامی منهای روحانیت غیر وابسته گردد و در کنار روحانیت دولتی بازار دولتی هم داشته باشیم . بازار رسمی کشور باید برای کسب کار خود جواز و پروانه داشته باشدو تاجری که برای وارد و یا صادر کردن کالا از راههای رسمی باید از هفت خوان بگذرد هرگز قادر نخواهد بود با کسانی که اسکله های مخفی و نبض اقتصادی کشور را در دست دارند رقابت کند. منظور دولت احمدی نژاد که مدعی شده می خواهد این اسکله های غیر قانونی را تحت نظارت در بیاورد ، اسلکه های سپاه نیست بلکه در برخی از اسکله های ماهیگیری است که در آن ها معامله کالاهای قاچاق نیز صورت می گیرد. آمارهائی که از کشف کالاهای قاچاق بهصورت رسمی اعلام می شود شامل قاچاق کالا به وسیله سپاه پاسداران نیست و مربوط به کالاهایی می شود که با دادن رشوه یا به صورت غیر مجاز از اسلکه های ماهیگیری قاچاق می شود و یا درخورها که با پایین رفتن آب امکان رد و بدل کردن کالا و سپس با بالا آمدن آب امکان حرکت لنجها ایجاد می شود . اداره مبارزه با کالا و قاچاق ارز که زیر نظر ریاست جمهوری فعالیت میکند در راستای مبارزه با این نوع قاچاق که در دست سپاه نیست فعال است.
اتفاق دوم و مهم دیگر ورود سپاه به برنامه توسعه اقتصادی وسازندگی هاشمی و کارگزارنش بود که تقریبا موفق به جلوگیری از ایجاد بورژوازی صنعتی و تشکیل و شکل یابی این طبقه اقتصادی در ایران شد . این وظیفه را خود سپاه برعهده گرفت. سپاه در حال حاضر بعنوان مجری پروژه های عمرانی بخش عمده ای ازپیمانکاری در بخش های راه آهن، سد سازی، نفت و گاز تونل و مترو، خطوط انتقال آب وساخت مخازن نفت وگاز را برعهده گرفته و مدیریت این وزارتخانه ها را نیز از سرداران سپاه پر نموده است. اما همینجا سپاه می تواند دچار یک استحاله شود که در میان مدت زمانی فرار برسد که عقل اقتصادی بر عقل نظامی غلبه کند!
چرا این سخن را به عنوان یک امکان مطرح میکنیم ؟ چون جریانی یا گروهی از نظامیان حاکم طرفدار نظریه رشد و پیشرفت آمرانه و از بالا بودن توسعه و کار آمدی نام به خاطر آن اند . محمدباقر قالیباف ، محسن رضایی و تا حدی علی لاریجانی نمایندگی این طیف را بر عهده دارند . اما جناح نظامی وسرکوب گرتری که ارگان های کلیدی و هسته اصلی قدرت و منابع اصلی ثروت را در دست دارند قصد دارند که سیاست یک دست سازی حاکمیت را به نفع نیروهای نظامی- امنیتی تمام کنند . آقای خامنه ای ظاهراً به این گروه تعلق خاطر بیشتری دارد هرچند گهگاه نیم نگاهی به آن جناح هم می اندازد.
در مجموع بعد از رهبر شدن اقای خامنه ای و بخصوص بعداز سال ۸۸ و رخداد جنبش سبز وی با تکیه بر سپاه توانسته اصلاح طلبان حکومتی ورفسنجانی و جناح ایشان را کنار بزند و خود ایشان را بی عده و ناکارآمد نموده و برقدرت فردی خود بیافزاید. اما سپاه و نظامیان بر کشیده و رابطه آن گرایش ( یا تحلیل) این است که جمهوری اسلامی در حال حاضر وضعیتی شبیه به دیگر«خونتا»ها ندارد . چرا که در راس آن ترکیبی از نظامیان و روحانیون قدرت را در دست دارند و رهبری عالی نظام در دست آیت الله خامنه ای است هر چند رده های دیگر قدرت وبویژه مدیریت اجرایی در ایران به طور کامل د راختیار نظامیان است.
و اما گرایش یا تحلیل دوم این است که علی رغم قدرت فردی رهبری آقای خامنه ای رابطه ایشان با سپاه همان رابطه ارتش با شاه نیست نه آقای خامنه ای از آن اقتدار فردی ، برخوردار است و نه سپاه در موقعیت مشابه ارتش شاهنشاهی قرار دارد . ارتش وابسته به شاه بود و جدا از ان برای خودش هویتی قائل نبود آن دسته از فرماندهانی که می خواستند به ارتش شخصیت ببخشند مورد غضب شاه قرار می گرفتند وتصفیه می شدند. اما سپاه برخاسته از جریانهای سیاسی و از بطن انقلاب و جنگ است که بتدریج از پایین شکل گرفته و تا بالا ساخته شده است و در عمل سپاه برای خود شخصیت قائل است و خود را صاحب انقلاب میداند و بسیاری از سیاستگذاری های کلان و راهبردهای سیاسی- خارجی – امنیتی توسط سپاه تدوین و پرورانده می شود و در اختیار آقای خامنه ای قرار میگیرد.
آقای خامنه ای در حال حاضر از آنچنان موقعیتی برخوردار است که می تواند فرماندهان سپاه را جا به جا کند ولی قادر نیست سپاه را به جای اول برگرداند و یا اینکه جلوی پیشروی سپاه را سد کند و در برابر سپاه آچمز شده است .سپاه نیز در یک قرار داد نانوشته هم ادامه حکومت و قدرت را برای ایشان میسر می کند و هم استیلای خود را بر کشور در همه ابعاد سیاسی- اقتصادی و امنیتی جاری می نماید.
اما آنچه که می تواند سپاه را بعنوان یک مانع اساسی در مسیر به گذار به دموکراسی در ایران تضعیف کند و در یک وضعیت مطلوب و مقدور و در یک شرایط آرمانی حذف یا داوطلبانه وادار به کناره گیری نماید چیست ؟ از مجموع حوادث ، اخبارو تحولات می توان نتیجه گیری نمود که مسیر گذار به دموکراسی در ایران کوتاه مدت نیست بلکه می بایستی نگاهی میان مدت داشت. سازش احتمالی ایران و غرب به رهبری آمریکا روی برنامه های هسته ای ایران درمیان مدت التهاب فضای بین المللی علیه ایران را کاهش داده و تاحدی که کنترل فضای امنیتی از دست حاکمیت خارج نگردد در داخل فضای تنفسی ایجاد می کند. اپوزیسیون ملی وجنبش سبز از این مصالحه و سازش می بایستی حمایت نماید و از تحقیر و مچ گیری برعلیه حاکمیت پرهیز کند. بحث صلح برای مردم و بقای ایران است در صلح و امنیت امکان تحرک جامعه مدنی و قدرتمند شدن آن وجود دارد در تهاجم ویرانگر غرب به ایران و نابودی دستاورد های هشتاد ساله زیر ساخت های کشور و فروپاشی نظم و دولت مرکزی سهمی به جریان دموکراسی خواه نخواهد رسید و اولین قربانی «منافع ملی ایران» است. در این مصالحه امنیتی – سیاسی ایران و غرب به رهبری آمریکا نیروهای تند روی نظامی- امنیتی نقش فرودست پیدا می کنند و نیروهای ایران گراتر و پراگماتیک تر که در درون شکاف نظامیان ایران قرار دارند بر خواهند کشید و می توانند سریع جایگزینی تندروها شوند.
فروش نفت ایران حتی اگر تحریم های خرید آن از سوی غرب وآمریکا برداشته شوند، افت اسف بار صنعت نفت و گاهش هشتاد درصدی تولید چاههای نفت ایران به دلیل سطح نازل تکنولوژی استخراج ، چاره ای جزء جذب تکنولوژی نوین از سوی غرب توسط ایران نیست. چین و روسیه توان انتقال تکنولوژی نوین و افزایش قابلیت تولید نفت ایران را نسبت به غربی ها ندارند و ایران حتی نخواهد توانست سهمیه تعیین شده اوپک را برای خود حفظ نماید. هر چند مقوله نفت و در آمد آن خود یکی از چالشهای مهم و مانع اصلی گذار به دموکراسی در ایران است ولی در میان مدت چاره ای جزفروش نفت نیست. یعنی دور شدن احتمال جنگی ویرانگر و برگشت آرامش به جامعه و لغوتحریم ها و برگشت حتی به دوره هاشمی به لحاظ سیاسی- امنیتی و فرودستی تندروهای نظامی امنیتی و حداقلی از رفاه برای مردم پیش نیاز تحرک جامعه مدنی و قدرتمند شدن آن است . حاکمیت اقتصادی که سپاه بر کشور اعمال نموده در صورت تامین پیش نیازهای مطرح شده در بالا و فشار بخش خصوصی و جامعه مدنی بر اجرای اصل ۴۴ شاید در یک مسیر استحاله قرار گیرد.در این شرایط تغییروضعیت انحصاری بخش اقتصادی سپاه (که صورت بندی حقوقی مالکیت نهادهای اقتصادی آن مشخص نیست) در قالب تحول به وزارتخانه یا شروع فرآیند خصوصی شدن ، امیدی و فرصتی به سوی دموکراسی در ایران ایجاد می کند.
حسین محمدی