ایران بریفینگ : حکمرانی در عصر جدید ، روایتی تازه از دموکراسی ، حقوق بشر ، پاسخگویی و مشارکت و حاکمیت قانون دارد. حکومت ها دیگر نمی توانند به اتکای سر نیزه حکمرانی کنند و جامعه مدنی را بعنوان یکی از تاثیر گذارترین بخش حکمرانی به بازی بگیرند به همین دلیل باید در حکمرانی خود جدید نظر کنند.
بعنوان مثال آنچه این ماه ها در کشورهای عربی جریان دارد حکایت از همین موضوع دارد. حکومت نمی تواند بی اعتنا به خواست مردم عمل کند .
البته پدیده ای که در 30 سال اخیر در جهان رخ داده است حکایت از تغییراتی دارد که در درون حکومت و در کل جامعه رخ داده است. حکومت بیشتر تعیین اهداف استراتژیک را برای خود در نظر گرفته است و اداره و ارائه ی خدمات عمومی به بخش خصوصی واگذار شده است.
با همه ی این تفاسیر امروزه در بخش هایی از آسیا ، آمریکای جنوبی و آفریقا ، ما هنوز با حکومت هایی سر و کار داریم که با سیاست های پوپولیستی خود در شعار ، باعث حذف و کنار گذاشتن مردم در عمل شده اند. به عبارتی دیگر این حکومت ها هنوز تن به « حکمرانی » در مفهوم جدید خود نداده اند.
آزادی و حکومت مردم به معنای کلمه سرنوشت حتمی بشریت است. وظایف اصلی و ذاتی حکومت ، نه تنها اعمال خواست خود بر مردم نیست بلکه اجرای خواست آنهاست و حکمرانی نیز ابزاری برای تحقق این امر است. جامعه ی مدنی ، بازار ،شرکت های فراملیتی ، هر کدام مواردی هستند که موازنه ی قوا را به سود مردم تغییر خواهند داد و در این میان « دموکراسی » ابزاری است که در آن می توان حکمرانی «GOVERNANCE» در مفهوم جدید را در آن پیدا کرد. رژیم اسلامی ایران بخاطر ساختار ایدئولوژیک خودش حاضر به پذیرفتن حکمرانی در مفهوم جدید خود نیست.
با این مقدمه به اصل موضوع یعنی حکمرانی در ایران می پردازیم. در ایران مردم به ذات خود حق تعیین حاکم را ندارند. حاکم که ولی فقیه نامیده می شود توسط خدا تعیین می شود و جانشین امام غائب است.
مردم درین ساختار نهایتا نقش تثبیت و تقویت نظام را دارند و انتخابات (یا انتصابات) ابزاری است که در آن به نظام مشروعیت می بخشند نه آنکه حق تعیین سرنوشت را به مردم واگذار کنند.
اما نکته حائز اهمیت در همین انتخابات نمایشی حضور فرماندهان وسرداران سپاه پاسداران در مجلس شورای اسلامی است البته حضور سپاه پاسداران به مجلس و کاندیداتوری مجلس ختم نمی شود بلکه در طول سالهای اخیر شاهد اشغال پست های کلیدی و حساس سیاسی از سوی سپاهیان بوده ایم.
چه عواملی موجب ورود سپاه پاسداران به عرصه سیاسی کشورخصوصا مجلس شورای اسلامی شد؟
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به منظور حفاظت از امنیت داخلی تاسیس شد. این جناح نظامی همواره نقش سیاسی ضمنی در حمایت ایدئولوژی انقلابی داشته است. دخالت سپاه پاسداران در سیاست ایران در واقع از سال 2004 آغاز شد – یعنی زمانی که موفق به کسب 16%از کرسی های نمایندگی مجلس شدند – وتا سال 2008 این تعداد چند برابر شد.
یکی از مواردی که باعث ایجاد چنین روندی در جمهوری اسلامی شد اتکای رهبر جمهوری اسلامی به سپاه پاسداران به عنوان نیرویی معتمد و وفادار برای تضمین بقای خویش بوده است. این مساله بعد از مجلس ششم و طغیانگری نمایندگان اصلاح طلب به وضوح دیده می شود. همین مساله و احساس خطر شدید رهبری از متزلزل شدن قدرت و همچنین انتقادهای صریح و بی پرده نمایندگان مجلس ششم از رهبری و… باعث شد که برای بقا دست به دامان نیروهای وفادارش یعنی سپاه پاسداران شود.
البته نقش پر رنگ شورای نگهبان را نباید نادیده گرفت که به عنوان یک شورای گیوتین فیلتری تعیین تکلیف می کند و به بهانه های واهی و نیش های زهردار جناحی ، اقدام به رد صلاحیت های گسترده کاندیداها مینماید تا مجلسی هماهنگ با سیاست های پوسیده آقای خامنه ای داشته باشد.
وقتی بیشتر به عمق فاجعه نگاه می کنیم ، می بینیم که با یک کودتای نرم از سوی سپاه پاسداران و همچنین ایجاد مجلسی خاموش و انتخابات نمایشی در جمهوری اسلامی مواجه هستیم.
با ادامه این روند و دید امنیتی رهبر جمهوری اسلامی به مقوله انتخابات شاهد یک رژیم اطلاعاتی ونظامی خواهیم بود برای رسیدن به ولایت (پادشاهی) مطلقه فقیه که مشروعیتش با ایجاد چنین انتخابات نمایشی تثبیت می شود.
البته رهبری جمهوری اسلامی با دستور به انحلال احزاب مشارکت ، مجاهدین و … ، خفه کردن روزنامه ها ، انحصار تلویزیون ، رادیو و دیگر رسانه ها ، همان انتخابات صوری و نمایشی را هم از بین برد تا نشان دهد چقدر قدرت مطلقه ومستی آن می تواند برای یک شخص مهلک باشد.
به نظر می رسد در چنین رژیمی بحث از دموکراسی و انتخابات بیشتر اسباب مزاح را فراهم کند تا یک ابزار تعیین سرنوشت باشد.
وقتی انتخابات به عنوان یکی از ابزارهای دموکراسی از آزادی و مساوات وعدالت تهی است و نیرویی چون سپاه پاسداران نقش مافیایی در آن دارد، انتصابات بهترین واژه برای توصیف آن می شود.
به نظر می رسد راه رسیدن به دموکراسی انتخابات در چارچوب ولایت فقیه ممکن نیست بلکه شکل گیری یک جنبش بزرگ با توان پوشش همه خواستهای قومی و مذهبی است. یک جنبش سکولار اومانیستی که فقط برای انسان و انسانیت مبارزه کند.
عبدالکریم رستمی(میرفرد)
کارشناس ارشد حقوق بین الملل وبشر