روزنامه هممیهن روز سهشنبه ۱۷ مرداد، گفتوگویی با محسن امینزاده، معاون سابق وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، را منتشر کرد. امینزاده در این گفتوگو به ابعاد گوناگون سیاست خارجی جمهوری اسلامی پرداخته و بر همکاری سپاه قدس با طالبان و سایر گروههای تروریستی در منطقه اعتراف کرده است.
در بخشی از این گفتوگو، معاون وزیر امور خارجه دولت خاتمی ضمن تایید اینکه وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی و سپاه قدس در تحولات افغانستان در فاصله سالهای ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۴همکاری نزدیک داشتهاند، تاکید کرد: «وزارت امور خارجه و وزارت اطلاعات و سپاه قدس طی دوره مدیریت من ارتباط قابلقبولی با هم داشتند و تحولات افغانستان یکی از شاخصترین همکاریها میان نهاد دیپلماسی و نهاد نظامی یعنی سپاه قدس بود. تجربهای که تا حدی در حمله آمریکا به عراق هم ادامه داشت اما در دولت احمدینژاد، همه این تدابیر تخریب و متوقف شد و نهاد دیپلماسی از جایگاه خودش بهعنوان متولی محوری دیپلماسی کشور کنار گذاشته شد.»
امینزاده سپس با اشاره به «رفتارهای خودسرانه نهادهای غیردیپلمات از سال ۱۳۸۴»، افزود: «از آن زمان، نظامیان و امنیتیها در بسیاری از موارد بر اساس تشخیص و منافع سازمانی و حتی شخصی، فرصتهای ملی در صحنههای بینالمللی و دیپلماسی را هدر دادند و گاه شخم زدند. این شیوه عمل در دولت احمدینژاد فراگیر شد و به اوج خود رسید و در دولت روحانی تداوم یافت. این شیوه عمل تا آن حد افراطی بود که مثلا در سوریه و مبارزه با داعش، نظامیان با دولت روسیه بیش از وزارت خارجه کشور خودشان هماهنگ بودند.»
او همچنین درباره تغییر سیاستهای ایران در رابطه با دولت افغانستان و طالبان ادامه داد: «این وضعیت همزمان با خارج شدن کامل اختیار مدیریت روابط منطقهای ایران از وزارت خارجه و انتقال آن به سپاه قدس بود. به دلیل همین تغییر اساسی، تا سال ۱۳۹۲ وزارت خارجه تقریبا هیچ ورود موثری به مسائل حساس منطقهای از جمله افغانستان نداشت و در دولت روحانی نیز ورود وزارت خارجه به این حوزهها بسیار محدود و ناچیز بود.»
این مقام سابق دیپلماتیک تاکید کرد که «در سایه این مناسبات جدید، بازوی قدرت دیپلماسی ایران بهکلی قطع شده بود» و «اعمال فشار در افغانستان به آمریکا برای خروج هرچه سریعتر از این کشور، راهبرد جدیدی بود که تا سالیان طولانی، وزارت خارجه از آن اطلاعی نداشت».
محسن امینزاده درباره وضعیت پس از سال ۱۳۸۴ در حوزه دیپلماسی جمهوری اسلامی، به همکاری با طالبان اشاره کرد و ادامه داد: «از آن سال، راهبردهای ملی ایران منحصرا به سطح راهبردهای عملیاتیـنظامی تنزل یافت و در افغانستان به سمت همکاری با طالبان برای مواجهه با آمریکا در وضعیت درگیری احتمالی ایران و آمریکا سوق پیدا کرد.»
او با ذکر نمونههایی از حضور و همکاری سپاه پاسداران با گروههای تروریستی در افغانستان، گفت: «سردی روابط ایران با رئیسجمهوری افغانستان بهخاطر عدم مدیریت دیپلماتیک روابط و دخالت ایران در انتخابات افغانستان که مورد ادعای اشرف غنی بود، روابط پنهان ایران با طالبان جدید که به ادعای پاکستانیها ایران در ظهور مجددش موثر بود، سفر ناموفق دبیر شورای امنیت ملی ایران به افغانستان و گلایههای تند رئیسجمهور افغانستان در مورد کمکهای نظامی ایران به طالبان و بسیاری از موارد دیگر ترسیمکننده دو دنیای کاملا متفاوت در روابط ایران و افغانستان طی دو دهه است.»
به گفته معاون سابق وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، «اینها تنها حکایت از فروپاشی کامل دیپلماسی در روابط ایران و افغانستان نداشت، بلکه نمونهای قابل تعمیم در دیپلماسی ایران در کل منطقه بود».
محسن امینزاده همچنین بر مواردی از جمله «ادعاهای فروش سلاح از ایران به طالبان، گزارشهای همکاری مشترک ایران و طالبان در صورت حمله آمریکا به ایران، ترور ملا اختر منصور رهبر طالبان از سوی آمریکاییها در مسیر بازگشت از سفر دوماهه به ایران، انتشار اسنادی در مورد آموزش نظامیان طالبان در اردوگاههایی در ایران و تاسیس دفاتر طالبان در زاهدان و مشهد» اشاره کرد.
آموزش نظامیان طالبان در ایران در شرایطی مطرح میشود که با وجود انکارها و تکذیبهای جمهوری اسلامی، پیشتر نیز گزارشهایی از همکاری تنگاتنگ جمهوری اسلامی با القاعده و سایر گروههای تروریستی در منطقه در راستای سیاست نفوذ علیه آمریکا و اسرائیل منتشر شده بود. سازمان سیا یکی از نهادهایی بود که در گزارشی هشدار داده بود پس از کشته شدن اسامه بن لادن، ایران به القاعده اجازه داد که رهبرانش در خاک این کشور پنهان شوند. همچنین مایک پمپئو، وزیر خارجه سابق آمریكا، تاکید داشت كه ایران مقر اصلی القاعده برای اجرای عملیات تروریستی در سطح جهان است و این قبیل عملیاتها با حمایت حکومت تهران صورت میگیرد.
نفوذ جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه، که علی خامنهای از آن با عنوان «جغرافیای مقاومت» یاد میکند، در دو دهه گذشته مهمترین عامل اختلاف میان ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه و قدرتهای جهانی بوده است. جمهوری اسلامی تنها به خاورمیانه قناعت نکرده و در چند سال گذشته به شکل منسجم بهدنبال توسعه این نفوذ به مناطقی جدید از جمله آفریقا بوده است.
بهعنوان یکی از این نمونهها، نیویورک تایمز در سال ۲۰۲۱ در گزارشی به هستههای تروریستی جمهوری اسلامی ایران در آفریقا و تلاشهای اخیر آنها برای یافتن اهدافی میان دیپلماتهای خارجی در کشورهای آفریقایی برای گرفتن انتقام کشته شدن قاسم سلیمانی و محسن فخریزاده پرداخت.
این رسانه در گزارشی به بازداشت یک گروه ۱۵ نفره در اتیوپی اشاره کرد که بنا بر اعلام اداره اطلاعات اتیوپی، سفارت امارات متحده عربی را زیر نظر گرفته بودند و در ضمن، یک انبار اسلحه و مواد منفجره در اختیار داشتند و در تدارک حملهای بزرگ در آدیسآبابا، پایتخت آن کشور، بودند.
در سال ۲۰۱۲ نیز دو ایرانی به نامهای احمد ابوالفتحی و سیدمنصور موسوی با ۱۵ کیلوگرم ماده منفجره در کنیا دستگیر و به ۱۵ سال حبس محکوم شدند. بنا بر اعلام مقامهای کنیایی، این افراد عضو نیروی قدس سپاه پاسداران بودند. همچنین در سال ۲۰۱۶، کنیا دو ایرانی را در نزدیکی سفارت اسرائیل در نایروبی با تصاویر ویدیویی که از سفارت تهیه کرده بودند، دستگیر و به «برنامهریزی برای اقدام تروریستی» متهم کرد. جمهوری اسلامی مدعی شده بود که آن دو نفر استاد دانشگاه و وکیل رسمی دادگستریاند و با تلاش وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، آزاد و به ایران بازگردانده شدند.
نیجریه، مراکش، سنگال، سودان و اریتره نیز برخی دیگر از کشورهای آفریقایی به شمار میروند که جمهوری اسلامی تلاش میکند با استفاده از شکافهای عمیق ناشی از بحرانهای سیاسی و مشکلات اقتصادی، ساختار سیاسی این کشورها را بهنفع خود تغییر دهد و به ایجاد و تقویت پایگاههای ایدئولوژیک و نظامیاش بپرداز