نسرین بصیری
جشنوارۀ فیلم برلین به لحاظ شمار تماشاگرانش بزرگترین جشنوارۀ فیلم جهان محسوب می شود
اصغر فرهادی که پیش از این برای “دربارۀ الی” در همین جشنواره خرس نقره ای را دریافت کرده بود، امسال پس از دریافت خرس طلایی جشنوارۀ برلین پشت تریبون قرار گرفت و گفت : “در اینجا از فرصت استفاده می کنم تا از مردم سرزمینم یادی کنم.” فرهادی ملت ایران را بزرگ و پرتحمل خواند و از جعفر پناهی که چهار سال پیش خرس نقره ای را برای فیلم آفساید ربوده بود یاد کرد و گفت امیدوارم مشگلات وی بزودی حل شود و سال آینده او در این جایگاه ببینیم.
فیلم فرهادی دو جایزۀ دیگر نیز دریافت کرد . خرس نقره ای جشنواره برای بهترین بازیگر زن، به کلیۀ بازیگران زن فیلم تعلق گرفت و خرس نقره ای بهترین بازیگر مرد نصیب تمامی بازیگران مرد این فیلم شد.
“جدایی نادر از سیمین“ از جانب هیئت داوران “مسیحیت یگانه“ نیز جایزۀ بهترین فیلم را گرفت.
خرس نقره ای بهترین کارگردانی به “اولریش کوهلر” کارگردان آلمانی تعلق گرفت که “بیماری خواب ” را به جشنواره عرضه کرده بود. فیلم رگه های اتوبیوگرافی دارد و داستان زندگی امداد گران اروپایی است در آفریقا . اولریش کوهلر بخشی از دوران کودکی خود را در آفریقا گذرانده است. گفتنی است که واکنش نزدیک 1600 خبرنگاری که برای اولین بار این فیلم را دیدند بسیار خوددارنه بود و بر خلاف معمول پس از پایان فیلم حضار آنچنان ابراز احساساتی نکردند و در میان دست زدن های پراکنده صدای غر و لند های حاضران هم بگوش می رسید.
اما تماشاگران شرکت کننده در جشنواره، فیلم “جدایی نادر از سیمین” را به عنوان فیلم محبوب خود برگزیدند و در میان روزنامه نگاران و کارشناسان نیز به عنوان فیلمی که به احتمال زیاد جایزۀ بهترین فیلم را دریافت خواهد کرد سر زبان ها بود.
اصغر فرهادی هنرمندی است توانا که بیان و روایتش از رویداد های جامعه، تضاد ها و اختلافات و قوانینی که عمرشان بسر رسیده بیانی است مصمم و در عین حال دوستانه و منصفانه. کمتر کسی در این دهه ها موفق شده روایتی از رویداد ها ارائه بدهد که هم مورد توافق مخالفان حکومت باشد و هم تازیانه های حقیقت که بدست می گیرد آنقدر بی ضرب و شتاب فرود آید که حکومت دلیلی برای جلو گیری از حضور او پیدا نکند.
“جدایی نادر از سیمین” هم از کیفیت هنری بالایی برخوردار است و هم مورد پسند عامه قرار می گیرد، در عین محلی و ایرانی بودن بیانش جهانی است و برای همگان در سراسر دنیا، بی توضیح اضافی قابل فهم است.
رسانه ها ی آلمانی زبان پس از اعلام نتایج جشنواره نوشتند، این اولین باری است که فیلم محبوب مردم و فیلمی که از جانب روزنامه نگاران و نقد نویسان به عنوان نامزد دریافت جایزه مطرح شده واقعا جایزه ای گرفته است. چون تا بحال هر سال داوران جشنواره مردم را با فیلم برگزیدۀ خود غافلگیر می کرده اند.
کشمکش برای حضور پناهی
مدیر جشنواره به موقع تمام تلاش خودش را برای حضور پناهی به عنوان داور در برلین انجام داد . اما شمقدری معاون سینمایی وزارت ارشاد “نطلبیده” خود را در جایگاه مشاور مدیر جشنوارۀ برلین فرض کرد و به روش فروشندگان میدان تره بار به او توصیه کرد “سوا نکند” و “در هم” ببرد !
شمقدری به دیتر کسلیک نوشت“…در صورتی که مدیران جشنواره راغب هستند میتوانند از حضور سینماگران خوب ایرانی همچون کیارستمی، جوزانی، بحرانی، فرهادی، مجیدی، حاتمیکیا، طالبی، صدرعاملی، راعی و شورجه به عنوان داور دعوت نمایید”
وزیر مشاور آلمان در زمینۀ هنر آقای “برند نوی من“ از حزب دموکرات مسیحی آلمان سخنی که معاون سینمایی وزارت ارشاد باید می گفت و نگفت را در جشنواره به زبان آورد . وزیر مشاور از حضور نیافتن پناهی ابراز تاسف کرد و در میان کف زدن حاضرین اضافه کرد “بسیار غمگینم که جعفر پناهی را از شرکت در جشنواره باز داشته اند.”
در جشنوارۀ امسال 385 فیلم در بخش های گوناگونی شرکت داشتند که 16 فیلم در بخش رقابت جشنواره به نمایش در آمد.
دیگر فیلم های ایرانی جشنوارۀ برلین
فیلم بلند باد و ماه به کارگردانی محمد علی طالبی در ردۀ فیلم های کودکان در سالن 1400 نفری خانۀ فرهنگ های جهان روی پرده رفت . از میان فیلم هایی که از وی دیدم چکمه و کیسه برنج را بیشتر می پسندم . شاید به دلیل کار استادانۀ فرهادی این فیلم بلند کمتر نظر ها را جلب می کرد و شاید آلمانی ها فیلم را که بخش های جذابی از طبیعت سر زمین زیبایمان را به نمایش می گذارد بیشتر از من ایرانی بپسندند. روی فیلم های بچه ها در جشنواره صدا می گذارند و یک آلمانی داستان را به صدای بلند اجرا می کند تا کودکانی که سواد ندارند زیر نویس را بخوانند ماجرا را دنبال کنند . صدای اصلی را فقط کسانی مثل ما می توانستند بشنوند که گوشی برای اینکار گرفته بودیم . در نتیجه آلمانی ها از صدای اصلی فیلم که به روخوانی ابتدایی می مانست در امان بودند . تهیه کنندۀ این فیلم بنیاد شهید است و داستان جنگ و مرگ است و بچه هایی است که در این میان تنها مانده اند .
“خانۀ فاطمه کجاست” 18 دقیقه ای به کارگردانی فریدون نجفی و “قصۀ یک خطی” 3دقیقه ای به کارگردانی بهزاد فراحت
در بخش کودکان به نمایش در آمد .
فیلم کوتاه گم و گور، فیلمی با چند علامت سوال!
مستند 26 دقیقه ای “گم و گور“ کاری است از محمد رضا فرزاد . این فیلم شگفت انگیز سوالات زیادی را در ذهن ایجاد می کند . محور ماجرا بدست آمدن یک فیلم یک دقیقه ای است از آرشیو تلوزیون که روز 17 شهریورو چند ماه پیش از انقلاب بهمن در میدان ژاله گرفته شده و ارتشیان مسلح و مردم بی دفاعی را نشان می دهد که برای بدست آمدن آزادی در میدان ژاله تجمع کرده اند. فیلم به گلوله بستن مردم را توسط نظامیان مستقر در دور میدان نشان می دهد و لحظه ای روی هلی کوپتری زوم می کند که آسمان رامی شکافد و از با لا مردم را گلوله باران می کند و گاهی روی زنی یا مردی و تصویری متمرکز می شود که گلوله می خورد و نقش زمین می شود، زنی و مردی را نشان می دهد که در خیابان یک زخمی را به کناری می کشند. باقی فیلم هر چه هست توضیح و توصیف این تصاویر متحرک است و عکس هایی که در آن روز ها گرفته شده . در عکس ها که بیشتر محو و ناروشن است و کارگردان تنها با عقب و جلو بردن مکرر تصویر تلاش می کند کمی به دریافت واضح تر آن کمک کند کمتر زن بی حجابی بچشم می خورد . پلاکارد ها همگی شعار هایی دارد به حمایت از خمینی و اسلام .
سوالاتی از این دست که چرا تا یکی دو سال پیش فیلم کشتار میدان ژاله از انظار پنهان مانده است؟ و چرا پس از گذشت 30 سال آرشیو صدا و سیما آنرا اکنون در اختیار محمد رضا فرزاد قرار می دهد تا به خرج صدا و سیما با آن فیلمی بسازد ذهنم را مشغول می کند. با این فرض که “انشالله گربه است!” در پایان فیلم در نشست پرسش و پاسخ از کارگردان سوال می کنم چطور برای پرده برداری از کشتار 17 شهریور دست بدامان سازمانی شده اید که خود بازوی حکومتی خشونت پیشه است و زندانیان بخت بر گشته را به کمک شکنجه در آن مجبور به اعترافات دروغین می کنند. چرا درست حالا … زمانی که همین حکومت دست به خشونت خیابانی زده است؟ پاسخ فرزاد کمکی به روشن شدن ماجرا نمی کند . حاضران از فیلم که الحق کارگردان آنرا حرفه ای پرداخته است خوششان آمد و پس از پایان فیلم تشویقش می کنند. شاید این دسته از تماشاگران شباهتی میان این فیلم و آنچه در کشور های عربی روی می دهد را می بینند و برای ابراز همبستگی با کسانی که برای آزادی عقیده و آزادی بیان جان به میدان آمده اند کف می زنند.
از همکاری که برای یک رسانۀ فارسی زبان برون مرزی کار می کند سوال می کنم “آیا فیلم را دیده ای؟” و می پرسم “چه نظری داری” و سوالات و و دغدغه هایم را با او در میان می گذارم . می گوید محمد رضا فرزاد را می شناسم بچۀ خوبی است و فیلمش هم در ایران ممنوع شده .
سرچ می کنم و می بینم گم و گور یکی دو جایزه در یافت کرده و سال 1388 از معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دیپلم افتخار بهترین فیلم مستند را گرفته است.
فیلم های غیر ایرانی جشنواره
یکی از فیلم های بی نظیر این جشنواره “پینا” نام دارد .کاری است از کارگردان نامی آلمانی ویم وندرز.
پینا باوش کروئوگراف نامداری است در شهر ووپرتال آلمان که کمپانی رقص بی همتایی را اداره می کرده است . در ابتدا قرار بود پینا باوش و ویم وندرز با هم این فیلم را بسازند، اما سرطان به پینا مهلت نداد و حالا که این هنرمند چشم از جهان فروبسته “وندرز“ به یاری 25 رقصنده و یار و همراه پینا باوش این فیلم را می سازد. بسیاری از این رقصندگان از سرزمین های دور به آلمان آمده اند و بیشترشان چند دهه است که با پینا همراه بوده اند و حالا با حرکات موزون در برابر چشمان دوربین سه بعدی رابطه شان را با پینا “می سرایند“ . ایشان در تنفس میان دو رقص آنچه را که گمان می برند با رقص نارسا بوده را با نگاه و کلام بیان می کنند . می گویند پینا در تک تک ما زندگی می کند ، و بارور می شود.
این فیلم در بخش رقابت اما “خارج از رقابت” به نمایش در آمد.
از دیگر دیدنی های جشنواره
“بهترین دشمن من” تولید آلمان؛ کاری است از ولفگانگ مورنبرگر که از زاویه ای نو به دوران حکومت نازی وبه آنچه در اتریش و سوئیس روی می دهد می پردازد و در عین ترسیم خشونت از راه دور، مستقیما وارد حیطۀ خون و جنون نمی شود و با داستانی زیبا و بازیگرانی خوب وایده های ناب و طنز قوی تماشاگران را مجذوب می کند
“آلمانیا” تولید آلمان، کاری است همراه با طنز از یاسمین سامدرلی (آلمانی ترک تبار) و نگاهی است از درون به زندگی کارگران مهاجر ترک که در دهۀ 60 به آلمان آمده اند.
“زنان طبقۀ ششم” کار فیلیپ لوگه فرانسوی داستان زندگی زنان خدمتکاراسپانیایی را در فرانسه تصویر می کند که در طبقۀ ششم یکی از خانه های نسبتا اشرافی زندگی می کنند ودر عین کار زیاد و امکانات کم شاد و پر احساس و پر جنب و جوشند و در پایان دست کم برخی از همسایگان خشک فرانسوی را هم به جنب و جوش در می آورند.
“ال پرمیو“ کار پاولا مارکویچ . داستان ناپدید شدن پدر آزادیخواه یک دختر هفت، هشت ساله است در آرژانتین که همراه مادرش به دهکده ای دور افتاده کوچ کرده و بطور ناشناس در آنجا زندگی می کنند. کارگردان کاری به کار سیاست ندارد و به ماجرا از بعد انسانی و از زاویۀ نگاه کودکی می نگرد که شاد و پر جنب و جوش است و با اینهمه از پیامد های فرار و کوچ خانواده رنج می برد. فیلمبردار و کارگردان این فیلم نیز جایزۀ خرس نقره ای را بابت ارائۀ تصویر های هنرمندانۀ و یک اثر هنری قابل تقدیر دریافت کردند.